قانون و بی قانونی سیاسی

قانون و بی قانونی سیاسی

این وبلاگ کاملاْ شخصی است که به نظرات نویسنده در مورد مسائل فرهنگی و سیاسی می پردازد(یادداشت های یک زن خانه دار فسایی)
قانون و بی قانونی سیاسی

قانون و بی قانونی سیاسی

این وبلاگ کاملاْ شخصی است که به نظرات نویسنده در مورد مسائل فرهنگی و سیاسی می پردازد(یادداشت های یک زن خانه دار فسایی)

طرح هدفمندسازی یارانه ها

همگان اعتقاد دارند که طرح هدفمندسازی یارانه ها و واقعی کردن قیمت ها به ویژه در موضوع انرژی، بزرگترین طرح تحول اقتصادی کشور طی یکصد سال اخیر است. بر همین اساس این طرح و چگونگی اجرا و پیامدهای آن برای همه از یک اهمیت بالایی برخوردار است. این طرح و اجرای آن همانطور که برای مردم ما مهم می باشد، برای دشمنان ما نیز اهمیت دارد. از این طرح باعنوان «طرح اصلاح ساختار بیمارگونه کشور ایران» نیز یاد می شود. برخی از این طرح باعنوان انجام یک عمل جراحی بزرگ بر روی پیکر اقتصاد بیمار ایران یاد کرده اند. سوال این است که آیا این طرح و اجرای آن، برنامه نظام اسلامی به شمار می آید، یا اینکه این طرح، برنامه و ابتکار دولت دهم و در واقع برنامه رئیس جمهور و تیم اقتصادی آن می باشد؟ نوع نگاه به این طرح با توجه به سوال مذکور بسیار مهم می باشد. اگر برنامه هدفمندسازی یارانه ها، به عنوان ابتکار دولت دهم و رئیس آن تلقی گردد، برخی از احزاب و گروه های سیاسی، ممکن است با همان نگاه رقابت گونه در قبال دولت به این طرح نگریسته و مجموعه ای از اقدامات را به عمل آورند و بر این اساس شاید عده ای از آنان نیز آرزوی ناکامی دولت در این مسیر را در سر بپرورانند، اما اگر همه مردم، جریان ها، احزاب و گروه های سیاسی، این طرح را یک طرح ملی و برنامه آن را برنامه نظام اسلامی برای اصلاح اقتصاد ایران، برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور و مردم در درازمدت ببینند، هر کسی موفقیت این طرح را در واقع موفقیت خود پنداشته و سعی می کند با رفتاری مناسب در هر موقعیتی که قرار دارد، نظام اسلامی و به ویژه دولت را به عنوان مجری این طرح یاری رساند.

سوابق طرح هدفمندسازی یارانه ها نشان می دهد که این طرح یک طرح ملی و برنامه نظام اسلامی طی سال های گذشته برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور بوده است. همه صاحب نظران و کارشناسان اقتصادی در طول 32 سال گذشته بر این موضوع تأکید داشته و آن را یک ضرورت اجتناب ناپذیر ارزیابی کرده اند. بنابراین، نباید عده ای این طرح را طرح دولت دهم پنداشته و موفقیت یا عدم موفقیت آن را در کارنامه دولت خلاصه نمایند. اجرای موفق این طرح، اقتصاد بیمارگونه کشور را نجات می دهد و زمینه ها و بسترهای لازم برای سالم سازی و بهبود اقتصاد ایران در همه حیطه ها را فراهم می سازد. با این حال، متأسفانه برخی از شواهد و قرائن نشان می دهد که هستند جریان ها و گروه ها یی که با نگاه جناحی و حزبی به این طرح نگریسته و زمان و مقطع اجرای طرح را یک فرصت برای فشار بر دولت ارزیابی می کنند. باید به این جریان ها و گروه ها و حتی افراد گفت، اگر شما با خیال خام خود این مقطع زمانی را یک فرصت برای شیطنت، کارشکنی و اعمال فشار بر دولت ارزیابی می کنید، به این نکته هم توجه داشته باشید که بصیرت و هوشیاری که ملت ایران دارد، این مقطع نیز برای ملت ایران یک فرصت خواهد بود تا خادمین و دلسوزان واقعی و همچنین خائنین را بشناسند و آنها را از یکدیگر تمییز دهد. توده های مردم اکنون دریافته اند که دولت دهم پیشگام شده تا یک طرح ملی را به اجرا در آورد. طرحی که به دلایل گوناگون و از جمله پیامدهای غیرقابل پیش بینی اولیه، دولت های گذشته از انجام و اجرای آن استقبال نمی کردند. بنابراین بهتر آن خواهد بود که هر ایرانی و دلسوز کشور، نیت و عمل خود را در مسیر کمک به اجرای این طرح قرار دهد و در ساختن ایران اسلامی خود را سهیم سازد.

جوابیه عزیزانی که چیز نوشتندولی نتونستم کامنتشون رو تایید کنم

قابل توجه همه عزیزانی که ما را با فحش و فضیحت های خود راهنمایی می کنند و باعث دلگرمی هرچه بیشتر ما در این راه می شوند باید عرض کنم  

۱-  این وبلاگ ۳ نویسنده دارد و اگر کسی نوشت آبجی یا داداش منظورش به نویسنده خاصی از این وبلاگ می باشد پس بیخودی زور نزنید که مشکل ایجاد می شود . 

۲- اگر حرف برای گفتن دارید خیلی محترمانه بدون اینکه مشخص بشه چقدر سوختین بنویسید و جواب بگیرید . 

۳- اگه یه کم عفت کلام رو حفظ کنید می تونم نظر مبارکتون رو تایید کنم ولی چون خانمها هم به وبلاگ سر میزنند من نمی تونم نظرات بدون رعایت عفت کلام رو اینجا بگذارم  . 

۴- جناب آقای داوود هر کی هستید چون آدرس نذاشتید در جریان باشید نه وبلاگ من فیلتره و نه فیلتر خواهد شد اگه مشکلی بوده از سیستمتون بوده الکی فحش بار کسی نکنید .

دلنوشته ای به رهبرم

رهبر عزیزم  

کاش در حضور نورانیت در نور قم ، سایه ای بودم زیر گنبد طلایی حضرت معصومه (س).    

 

 

 

 

آهن آبدیده را زنگ عوض نمی کند  

چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند  

به خیل دشمنان بگو به کوری دو چشمتان  

مطیع امر رهبری رنگ عوض نمی کند  

 

 

میلاد نور دو دیده شمس الشموس مبارک باد

 

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت

پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

شعر از :رحمان نوازنی

میلاد شاهچراغ حضرت احمدبن موسی مبارک باد

حرم حضرت شاهچراغ 

قسم به عزت بی منتهای شاهچراغ

که نیست در دل من جز ولای شاهچراغ

دلی که سید سادات را شناخته است

محل نور خدا هست و جای شاهچراغ

هزار شمس و قمر بی فروغ خاموش است

اگر به جلوه در آید لقای شاهچراغ

خدای اگر به سرای کسی مقیم شود

سرای حق نبود جز سرای شاهچراغ

وفای هیچ کس از جمله وفاداران

نبود و نیست بسان وفای شاهچراغ

ز فیض سید سادات جاودانه شود

اگر که خضر بداند سخای شاهچراغ

از آن قرین بهشت برین بود شیراز

که هست روضه مینو نمای شاهچراغ

به قلب ناسره دیگران ز راه مرو

که هست زر تو از کیمیای شاهچراغ

غریب نیست اگر باغ جنتت بدهند

تو را که هست دلی آشنای شاهچراغ

گره ز کار فرو بسته ات گشاده شود

اگر مدد طلبی از خدای شاهچراغ

رضای حضرت حق بهره کسی گردید

که جست از همه عالم رضای شاهچراغ

می از نسیم روانبخش صبح می شنوم

که نیست هیچ صفایی صفای شاهچراغ

کنم تمام جهان را به یک کرشمه حسن

فدای تربت هستی فزای شاهچراغ

ز رستگار نباشد عجب حکایت عشق

که نای او نزند جز نوای شاهچراغ

شعر از : دکتر منصور رستگار فسایی

ماجرای یک کرامت

 

چند روز پیش به عمل داشتم ، حالم بد بود و نمی تونستم درست بشینم، رفته بودم شیراز و سومین حرم اهلبیت ، مراسم روحانی و روحبخش دعای ندبه بود ، زیارت کردم و دعا خوندم و از آقا شاهچراغ خواستم برام دعا کنن که خدا روی اونها رو پس نمی زنه .   

حرم مطهر شاهچراغ (ع)  

شب خوابیدم ، خواب دیدم رفتم حرم آقام امام رضا (ع) ، از صحن آزادی ایوان طلا وارد حرم شدم و سلام دادم و یه زیارت خوندم ومثل همیشه عقب عقب می آمدم که بیام بیرون ، با احترام دستم رو روی سینه ام گذاشتم و در حالی که نگام به ضریح مطهر آقام بود ، دیدم در ضریح باز شد !  

 دوباره نگاه کردم ، باورم نشد اما در ضریح آقام برام باز شده بود ، رفتم داخل ضریح ، دیدم کسی نمیاد فقط ۴ تاخانم چادر مشکی عرب نشسته بودند و یکی از دوستام و خواهر کوچکم !!!  

رفتم و با آقام صفا کردم و  وقتی بیدار شدم دیگه هیچ دردی نداشتم... 

حرم مطهر امام رضا(ع) 

فهمیدم آقا شاهچراغ حواله ام رو داده به برادرش امام رضا(ع) .

محکومیت اهانت به قرآن کریم

عضو شوید و اطلاع رسانی فرمایید :  

 

راه اندازی کمپین جهانی ادیان الهی در محکومیت اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم

www.condmnworld.com

به مناسبت شهادت حضرت خدیجه کبری (س)‌

رسول خدا فرمود: «خَدیجَةُ وَ أیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، صَدَّقَتْنی حِینَ کَذَّبَنی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنی عَلی دینِ اللهِ وَ أعانَتْنی بِمالِها؛ خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق کرد آنگاه که مردم مرا تکذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا کمک و یاری کرد.» (1)
حضرت خدیجه (س) 15 سال قبل از عام الفیل و 68 سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود و پس از 65 سال زندگی با شرافت و فضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست.(2)
نام او خدیجه و کنیه اش «ام هند» و القابش«اُمُّ الَّزهراء»، مادر ارجمند زهرا علیهاالسلام ؛ «اُمُّ الصّعالیک» و «اُّم الْیتامى»، مادر یتیمان و بینوایان؛«اُمُّ الْمُؤْمِنینَ»، مام توحیدگرایان می باشد. نام پدرش «خویلد ابن اسد» و نام مادرش « فاطمه دختر زائدة بن الاصم» است، پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به «لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبرخدا (ص) است و مادر مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب است.(3) درنتیجه او به ابراهیم نیای بیست و نهم پیامبر می‌‌رسد.

* سلام مخصوص خداوند برحضرت خدیجه (س)

در مقام و منزلت حضرت خدیجه (س) همین بس که خداوند متعال برا او سلام می فرستد: «إنَّ جَبْرَئیلَ أتی النَّبِیَّ (ص) فَقالَ إقْرَءْ خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله): یا خَدیجَةُ هذا جَبْرَئیلُ یُقْرِئُکَ مِنْ رَبِّکِ السلامَ، قالَتْ خَدیجَةُ: اللهُ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرئیلَ السَّلامُ (4)؛ به حقیقت جبرئیل نزد پیامبر آمد پس گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان، پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می‌رساند. خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام از اوست و بر جبرئیل سلام باد».
در روایت دیگری با سند صحیح از طریق بزرگان رواة شیعه، به این صورت نقل شده است: «عَنْ زُرارة وَ حَمْران بنِ أعْیَنْ وَ مُحَمَّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبی جَعْفَر علیه السلام، قالَ: حَدّثَ أبو سَعید الخِدِری أنَّ رَسولَ الله قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللهِ وَ مِنِّی السّلامَ وَ حَدَّثَنا عِنْدَ ذلِکَ أنَّها قالَتْ حینَ لَقِیَها نَبیُّ الله فَقال الَّذی قالَ جَبْرَئیلُ فقالَتْ: إنَّ الله هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ إلَیْهِ السَّلامُ وَ عَلَی جَبْرَئیلَ السَّلامُ (5)؛ امام باقر علیه السلام به زراره و حمران و محمد بن مسلم چنین روایت کرد که ابوسعید خدری نقل کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد: حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام الله علیها سلام برسانی. و نقل کرد که: چون رسول خدا پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد: همانا خدا سلام است و سلام از اوست و سلام به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد».

* خدیجه، بهترین مادر ایمان آوردگان است

آنچه که حضرت خدیجه را از سایر زنان عصر خود برتر و برجسته می‌کند، به طوری که به عنوان یکی از 4 زن برتر عالم نام برده می‌شود، عبارتند از:

1 ـ دختر طاهره (پاک روش):
در آن محیط پرخطر، به گونه‌اى پاک منش مى‌زیست که آشنا و بیگانه او را «طاهره» مى‌خواندند، و هرگاه بانویى هواى معنویت و آزادگى مى‌کرد، به سراى خدیجه (س) مى‌شتافت و از اندیشه بلند و منش پاک و تجربه و مدیریت درخشان او درس مى‌آموخت. یکى از دانشمندان اهل سنّت مى‌نویسد: خدیجه در روزگار سیاه جاهلیت نیز ـ به سبب معنویتش ـ پاک‌روش، یا «طاهره» خوانده مى‌شد؛ «وَ کانَتْ تُدْعى فِى الْجاهِلیّة بِالطّاهِرَةِ لِشِدَةِ عِفافِها... .»

2 ـ سالار بانوان «قریش»:
در کلمات برخی موّرخان به این جملات برمی‌خوریم: «کانَتْ خَدیجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَریفَةً مَع ما أرادَ اللهُ بِها مِنَ الکرامَةِ وَالْخَیْرِ وَ هِیَ یَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَ أعْظَمُهُم شَرَفاً وَ أکْثَرُهُمْ مالاً؛ خدیجه با آنچه خداوند از بزرگی و خیر که نسبت به او اراده کرده بود، بانوی خردمند شریفی بود. او در آن دوران از برترین افراد در نسب و بزرگترین شخصیت در شرف و ثروتمندی بود.» (6)
جالب این است که راهب نصرانی این مسأله را قبل از رسالت پیامبر و ازدواج او با خدیجه به خوبی پیش‌بینی کرد که اگر خدیجه پیغمبر را رها نکند به مقامات و فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آنجا که به میسره غلام خدیجه گفت: «ای میسره به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام کن که به آقای مردم [حضرت محمد] دست یافته است. و به زودی برای او (خدیجه) شأن و جایگاهی خواهد بود و بر تمامی خاص و عام برتری می‌یابد و بترسان او را از این که نزدیک شدن به این آقا (محمد صلی الله علیه وآله) را از دست بدهد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه به زودی نسل او را از نسل محمد قرار خواهد داد و نام [نیکش] تا آخر الزمان خواهد ماند.» (7)
یکى از دانشمندان در این مورد مى‌نویسد: خدیجه در آن روزگار، به سبب باور مترقى و معنویت بسیارش، پاک‌منش خوانده مى‌شد و به راستى سالار زنان قریش و حجاز بود؛ «... وَ کانَتْ تُسَمّى سَیّدَةُ نِساءِ قُرَیش.»

3 ـ بانوى خجسته یا «مبارکه»:
از دیگر لقب هاى او «مبارکه»، یا بانوى «خجسته» و پربرکت است. محدّث قمى آورده است: خدیجه علیهاالسلام از چنان موقعیت پرفرازى در بارگاه خدا بهره ور بود که پیش از ولادتش در پیامى به مسیح از سوى خدا، «مبارکه» و همدم مریم در بهشت خوانده شد؛ چراکه در انجیل به هنگام ترسیم ویژگى هاى پیامبر، آمده است که: نسل او از بانویى خجسته خواهد بود؛ «نَسْلُهُ مِنْ مُبارَکَةٍ، وَ هِىَ ضَرَّةُ أُمِکَ فِى الْجَنَّةِ.»

4 ـ سالار زنان گیتى:
دختر فرزانه حجاز به سبب نواندیشى و تصمیم خردمندانه و پایدارى تحسین برانگیز و بخشش شگفت آورش در راه عدالت، نه تنها سالار زنان قریش، که سرور زنان گیتى شناخته شد، و پیامبر در وصف او فرمود: «اِنَّ اللّه َ اختارَ مِنَ النِّساءِ اَرْبَع: مَرْیَمَ وَ آسِیَةَ وَ خَدِیجَةَ وَ فاطِمَةَ.» «خدا از میان زنان، چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه را.» باز فرمود: «یا خدیجه! اَنْتِ خَیْرُ أُمَّهاتِ الْمُؤْمِنینَ وَ اَفْضَلُها وَ سَیِّدةُ نِساءِ الْعالَمِینَ.» «اى خدیجه! تو بهترین مادر ایمان آوردگان، برترین آنان و سالار زنان گیتى هستى.»

5 ـ بانوى راستى و درستى:
از نام‌هاى بلند آوازه بانوى خردمند حجاز، «صدّیقه» است. این واژه، به مفهوم انسان بسیار راستگو و درست کردارى است که راستى و درستى، سیره اوست و گفتارش را با رفتار زیبایش گواهى مى‌کند.

6 ـ بانوى بلندمرتبه:
لقب دیگر آن بانوى آزادمنش از سوى پیامبر این بود که او را «خدیجه کُبرى» یا بانوى بلندمرتبه تر عنوان داد؛ چراکه او در شرایطى بود که پیامبر در تدبیر امور، او را به عنوان وزیر و مشاور خود مى نگریست و از خِرد بزرگ و مدیریت تحسین برانگیزش بهره مى گرفت.

7 ـ بانوى پرفراز و پرمعنویت

8 ـ «زکیّه» یا بانوى پاک‌روش و بالنده:
واژه «تَزْکِیَه» در فرهنگ واژه‌ها به مفهوم پاکى و طراوت و بالندگى است؛ همین گونه در آیات و روایات، و جالب است که یکى از عنوان هاى دختر ارجمند حجاز، به تناسب پاکیزگى و بالندگى و آراستگى به ویژگى هاى اخلاقى و انجام کارهاى شایسته، «زکیّه» است.

9 ـ بانوى موردپسند خدا

10 ـ «راضیه» یا خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانه خدا:
از والاترین درجات ایمان، آن است که انسان در اوج آگاهى و عشق، از تدبیر حکیمانه خدا خشنود، و به آنچه او براى بنده‌اش تقدیر فرموده است، دلگرم باشد. این وصف خوش، از امتیازهاى بانوى خردمند حجاز در زندگى تاریخ‌سازش بود. او در اوج آگاهى به همه فراز و فرودها و زیبایى‌ها و ناگوارى‌هاى زندگى خشنود بود و در اوجى از ایمان و عرفان بود که همان را مى‌پسندید که خدا بپسندد. به ویژه پس از مفتخر شدن به همراهى پیامبر، دست در دست او در راه به دوش کشیدن بار مسئولیت، انواع شکنجه و آزار و تبعید و فشار واپسگرایان را به جان پذیرفت و توانمند و پرصلابت افتخار آفرید و تاریخ ساخت و به عنوان نمونه درخشان زن آزاده، به راه ماندگارى گام سپرد. او به گونه‌اى اندیشید و رفتار کرد که خدا از او خشنود شد و پیش از رسیدن مرگ، بشارت بهشت خدا را از زبان پیامبرش دریافت داشت: «فَاقْرَأ عَلَیْها السَّلامَ مِن رَبِّها وَ مِنّى وَ بَشِّرها بِبَیْتٍ فِى الْجَنَّةِ...»از امام صادق در مورد ایمان استوار و مقام خشنودى خدیجه از تقدیر حکیمانه خدا پرسیدند، که فرمود: «على و خدیجه ـ که همراه پیامبر بودند و او را راستگوترین روزگاران مى‌شناختند ـ پس از اندیشه بسیار در مورد او و پیامبریش، به رسالت او ایمان آوردند؛ امّا روزى پیامبر آن دو را فراخواند و فرمود: این فرشته وحى است و مى گوید: اسلام داراى برنامه ها و پیمان هایى است:
یک. ایمان و باور قلبى بر یکتایى خدا؛
دو. ایمان به رسالت محمّد صلى الله علیه و آله ؛
سه. ایمان به جهان پس از مرگ و پاداش و کیفر؛
چهار. زندگى براساس مقررات جدید؛
پنج. و آراستگى به منش انسانى؛ اینک آیا این شرایط را مى پذیرید؟
خدیجه علیهاالسلام پس از اندیشه اى عمیق گفت: من به همه این اصول و ارزش ها ایمان آوردم، همه را گواهى کردم، از جان و دل باور کردم و بر این پیام و پیمان خشنودم، و در برابرش سر فرود مى آورم.»

* پیامبر(ص) با رحلت خدیجه (س) بزرگترین حامیش را از دست داد

هنگامی که پیامبر (ص) به همراه مسلمانان ـ از سال هفتم تا دهم بعثت ـ سه سال را در شعب ابی‌طالب در محاصره شدید اقتصادی و شرایط بد زندگی می گذراندند، حضرت خدیجه (س) در این سه سال، هیچ‌گاه پیامبر (ص) را تنها نگذاشت و چون همیشه به یاری او شتافت و همه ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد؛ تا جایی که گفته‌اند پس از پایان محاصره اقتصادی، دیگر ثروتی نداشت. او همچنین از خویشان خود خواست تا به یاری مسلمانان بشتابند. خدیجه سه سال رنج و مشقت شعب را تحمل کرد که می‌توان آن را اوج فداکاری او در خدمت به اسلام به شمار آورد. پیامبر (ص) همواره از این خدمت و فداکاری خدیجه یاد می‌کرد و او را به سبب این ایثار و ازخودگذشتگی می‌ستود.
پس از خروج مسلمانان از شعب ابی‌طالب، مدتی نگذشت که ابوطالب، عموی فداکار پیامبر (ص) درگذشت و او را در حزن و اندوه فرو برد. چندی بعد، دیگر پشتیبان پیامبر (ص)، یعنی خدیجه (س) بیمار شد و درگذشت. این بانوی گران‌قدر، در دهم رمضان سال دهم بعثت، یعنی حدود سه سال پیش از هجرت از دنیا رفت. ازاین‌رو، سالی که این دو مصیبت بزرگ بر پیامبر(ص) وارد شد، «عام الحزن» نامیده شد، چنان که در تاریخ آمده است: «وَردَ عَلَی رَسولِ الله أمْران شدیدانِ عَظیمانِ وَ جَزَعَ جَزَعاً شدیداً؛ دو امر بزرگ و سخت بر پیامبر وارد شد به گونه‌ای که فریاد و ناله شدید حضرت بلند شد».
حضرت خدیجه (س) هنگام وفات، شصت و پنج سال داشت. او بیست و چهار سال از عمر شریفش را در کنار پیامبر (ص) سپری کرده بود. پیامبر (ص) در وفات خدیجه (س) بسیار گریست و با دست مبارک خویش او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد خدیجه کبری (س) در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به او سفارشاتی کرد. آنگاه فاطمه را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله واسطه قرار داد که از رسول خدا، خواهش کند تا یکی از لباس‌های خود را کفن خدیجه قرار دهد. وقتی فاطمه نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح کرد، اشک از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت که جبرئیل نازل شد در حالی که کفنی از بهشت همراه خویش داشت که خداوند آن را برای خدیجه فرستاده بود.
در یکی از زیارت‌نامه‌های پیامبر(ص) آمده است: «سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مؤمنان، به ویژه بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه، بانوی بزرگ، مادر مؤمنان».(8)

منابع:
1ـ‌ سفینة البحار، ج1، باب خاء، ص 380
2ـ سیمای زنان در قرآن، انتشارات لوح محفوظ، ص23
3ـ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، جلد یک، ص379
4ـ همان، ص 11، روایت ابن هشام، و ر.ک: ص 8
5ـ بحارالانوار، ج18، ص385، ح90
6ـ تاریخ خمیس، ج1، ص263
7ـ بحارالانوار، همان، ج16، ص44
8ـ فضیلت خدیجه در گفتار بزرگان، گلستان قرآن، ش 7، ‌آذر 1380، ص 25.