حزب غیرقانونی مشارکت به بهانه چهاردهمین سال تأسیسش، بیانیهای صادر کرد و در آن با اشاره تلویحی به بخشی از اصلاحطلبان که در فتنه 88 آنگونه که آنها میخواستند و عمل کردند، با آنها همراه نشدند و در حال حاضر نیز در تکاپو و آماده شدن برای ورود به عرصه انتخابات هستند، آورده است: «مردم بهخوبی میدانند که مواضع اصلاحطلبی را از چه کسانی باید بشنوند و پیجویی کنند... شرکت در هر انتخاباتی با هر قیمت و کیفیتی تنها از عهده کسانی ساخته است که از هیچ اصلی در سیاستورزی پیروی نمیکنند.» فراز فوق بهخوبی نشان میدهد که این حزب غیرقانونی برخلاف تمام شعارهای آزادیخواهانهای که سر میداد و الآن ادعا میکند، در عمل آنچنان تمامیتخواه است که رفتار مغایر با دیدگاه متصلب حزبیاش را بر نمیتابد و دیگران را به جرم اینکه نگاه و انتخابشان با آنها متفاوت است. به بیتقیدی به اصول در سیاستورزی متهم میکند و برای تحقیر آنها و بزرگ کردن خودش، از نام مردم استفاده میکند. این رفتار بیش از اینکه ناشی از غیرقانونی شدن این حزب منحله باشد، ناشی از باورهای کاذب و خود بزرگبینی حزبی است که در زمان حضور در قدرت، در رفتار متکبرانه آنها بهوضوح دیده میشد؛ اما برای پنهان نگه داشتن آن در عرصه عمومی، مرام تمامیتخواه و استبدادیشان را از طریق هجمه و القای رسانهای اعمال میکردند. همین صفت مذموم تمامیتخواه آنها بود که در فتنه 88 به آنها اجازه محاسبه و تحلیل درست نداد و آنها را به فتنهگری علیه نظام واداشت و حتی پس از بیرون ریخته شدن تمام ابعاد شیطانی فتنه که اهانت به مقدسترین حوزههای دینی مردم مسلمان و معتقد ایران را بهدنبال داشت و واکنش دینمدارانه مردم در 9 دی سال 1388 را رقم زد، باز هم آن خصلت پلید به اعضای حزب اجازه نداد تا تسلیم حقیقت شوند و رفتارشان را اصلاح کنند. یقیناً کسانی که با دیدن اهانت به مقدسات دینی مردم و واکنش توفانی و سیلآسای آنها به این اهانت، تجاهل و بیهوشی را رها نمیکنند، بر روی مشارکت 63 درصدی مردم در انتخابات مجلس نهم نیز چشم میبندند و با ضخیمتر کردن حصار تمامیتخواهی و منیت از مردمی سخن میگویند که واقعیت خارجی ندارند و ردشان را باید در خیالات آنها پیدا کرد. این خودفریفتهها باید بدانند اگر سرنوشت خودشان برای درس گرفتن صلاحیت ندارد، شاید تأمل در وضعیت بزرگانشان به کارشان آید!
اکبر گنجی» در مقالهای که در سایت شبکه سلطنتی بیبیسی فارسی منتشر کرد، ضدانقلاب جمهوری اسلامی را با گروهک تروریستی منافقین یکی دانست و ناخواسته به تعریف و تمجید از جمهوری اسلامی پرداخت. گنجی به مواردی چون؛ عدم گردش رهبری و سازوکار انتخاب رهبر، نبود گردش رئیسجمهور، عدم آزادی و نقد و برخورد حذفی با مخالفان و منتقدان در عملکرد گروهک تروریستی منافقین و ضدانقلاب اشاره کرد و در پایان با طرح این سؤال که با گذشت چند سال، چرا گروهک تروریستی منافقین حتی حاضر نیست کوچکترین اطلاعاتی درباره زندگی و مرگ «رهبر مخفی» خود و محل زندگی او در اختیار مردم بگذارد، از اعتماد نداشتن مردم به منافقین و اپوزیسیونی که شعار «دانستن حق مردم است» سر میدهند و از هیچ سانسوری درباره اخبار خود دریغ نمیکنند و اوج دیکتاتوری ضدانقلاب، سخن به میان آورد. وی همچنین منافقین و ضدانقلاب را مزدبگیر و لابیکننده با کشورهای خارجی چون آمریکا و انگلیس معرفی کرد که تنها بهدنبال منافع خود هستند.
این مقاله گنجی به مذاق برخی دیگر از اعضای ضدانقلاب خارجنشین نیز خوش نیامد و لب به اعتراض گشود و گنجی را مواجببگیر رژیم کودککش و غاصب صهیونیستی خواندند.
باسلام رسیدن بخیر .خوشحالیم که دوباره مطلب گذاشتید.موفق باشید
سلام بزرگوارید اخوی ممنون که تشریف آوردید.