اوباما: هدف از سقوط نفت فشار بر روسیه است. رئیس جمهور آمریکا برای نخستین بار اعتراف کرد کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی با برنامه ریزی سیاسی و با هدف فشار بر کشورهای رقیب اجرایی شده است. به گزارش ایسنا باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا با بیان اینکه بخشی از استراتژی آمریکا علیه روسیه دست گذاشتن روی قیمت نفت بوده به نوعی به برنامه پشت پرده سقوط قیمت نفت در ماه های اخیر اعتراف کرد. اوباما در گفت وگو با رادیو ملی آمریکا گفت: بخشی از منطق ما در رویارویی با روسیه این بود که تنها چیزی که اقتصاد آنها را متعادل نگه می دارد قیمت نفت است. وی افزود: فشار مدام تحریم ها اقتصاد روسیه را آنقدر آسیب پذیر می کند که وقتی قیمت نفت دچار نوسان شود، روسها در اداره اقتصاد خود با مشکلات زیادی روبه رو خواهند شد. ارزش روبل روسیه در سال جاری 40 درصد کاهش یافته که عمدتا ناشی از سقوط 50 درصدی قیمت نفت در شش ماه اخیر است. رئیس جمهور آمریکا افزود: تحریم های استراتژیک و سخت علیه مسکو به شکلی موثر تجاوزگری ولادیمیر پوتین در اوکراین را به چالش کشید. اوباما خاطرنشان کرد: پوتین فکر می کرد از همه ما سبقت گرفته و در راستای افزایش قدرت روسیه یک استراتژی مقتدرانه ترسیم کرده است.
این ادبیات همیشگیاش نیست. اگر اسمش را از ابتدای جملات حذف کنیم حدس زدن اینکه گوینده چنین جملاتی مردی باشد که هشت سال گذشته رییس دولت بوده است قابل باور نیست. محمود احمدینژاد یا بسیار تغییر کرده یا اینکه میخواهد نشان بدهد که تغییر کرده است.
شاید هم میخواهد وانمود کند که مرد سالهای پیش با آن مواضع سرسخت نیست یا آنکه واقعا دیگر به سرسختی گذشته نیست. حتی بر مواضع یک سال و نیم پیشش هم اصرار ندارد. دیگر خود و مشایی را یک روح در دو بدن نمیداند. زبان انتقادش نرمتر شده است. با این همه هنوز هم دو سال آخر ریاستجمهوریاش برایش یک خاطره تلخ است که در کنار همه «وانمودکردن»هایش نمیتواند وانمود به فراموش کردن آن بکند.
تغییر ادبیات، تغییر مواضع و در پیش گرفتن سیاستهای دو پهلو جدیدترین استراتژی محمود احمدینژاد است. در کنار اینکه میگوید نمیآید اما میگوید که شاید بیاید. هنوز هم معتقد است که پایگاه مردمیاش بیشماراست. او با نمایندگان جبهه پایداری دیدار کرده و همین دیدار بهانهیی شده است برای بیان درددلهایش؛ دیدار جبههیی که در سالهای اخیر تلاش کرده بودند بگویند نه نیروهای احمدینژاد هستند و نه با آن رابطهیی دارند. آخرین مواضعش را شنیدند و از رابطهاش با مشایی پرسیدند. دعوت به رییسجمهور شدن دوبارهاش کردند تا کار دولت روحانی در همان دوره چهار ساله اول به پایان برسد، همهچیز تمام شود و دوباره مردی که این روزها مشغول تغییر چهره است به مسند ریاستجمهوری بیاید.
احمدینژاد در لابهلای تغییر ادبیاتش همان مواضع را هم دارد در کنار اینکه میگوید فراموش کرده است، مصداق از عدم فراموشیاش میآورد. مردی که در دو سال پایانی عمر دولتش بالاترین حجم منازعات با اصولگرایان را داشت میگوید که در آن روزها سکوت کرده تا جبهه انقلاب خالی نشود. یک سخنرانی کامل برای یک هدف بلندمدت. گزارش اظهارات احمدینژاد را سایت متین نیوز به نقل از یکی از اعضای جبهه پایداری داده است؛ سایتی که مسوولان دولت سابق ادارهاش میکنند و با وجود گذشت ٢٤ ساعت از انتشارش به هیچ عنوان تکذیب یا اصلاح نشده است.
یک احمدینژاد جدید با مجموعهیی از مواضع جدید. از توطئه جدید علیه مقام معظم رهبری صحبت میکند و میگوید اگر این توطئه شدت پیدا کند به سیاست بازمیگردد. مجموعهیی از آمدنها و نیامدنها با بودنها و نبودنها تاکتیک جدید احمدینژاد است؛ تاکتیکی که معلوم نیست با موفقیت مواجه شود یا نه؟به رسم همیشه محمود احمدینژاد ترجیح داده است که ابتدا تحلیل کند؛ تحلیل از شرایط منطقه و جهان. او در ابتدا گفته است؛ که اگر سیر تحولات بینالمللی و نقشههای منطقهیی و فرامنطقهیی امریکا را نشناسیم نمیتوانیم به تحلیل درستی از تحولات داخلی ایران برسیم.او یک نگاه جدید به تحولات داخلی هم دارد؛ «در هیچ دورهیی از سالهای پس از انقلاب، تا این حد تحولات داخلی کشورمان متاثر از تحولات جهانی نبوده است. » نگاهی که ظاهرا نشات گرفته از یک انتقاد نهفته در لابهلای صحبتهایش است.
کمی بعد بازهم محمود احمدینژاد از همان مواضع قدیمش میگوید و تاکید میکند که «مهمترین برنامه امریکا در منطقه، طرح دو کشور برای حل دعوای صهیونیستها با اعراب و تجزیه روسیه و ایران است. »
وی در ادامه افزود: «امریکاییها به خوبی فهمیدهاند که در ایران، رهبری یک تنه در برابر برنامههای آنها در حال مقاومت هستند و مهمترین نماد استقلال و تمامیت ارضی ایران شخص حضرت آقا است بنابراین تمام زورشان را در تخریب این محور متمرکز کردهاند. او اما از نقشه امریکا هم خبر میدهد و میگوید که «استراتژی امریکاییها تخریب رابطه مردم با رهبری است و تاکتیکشان هم تبلیغ وجود فساد و ناکارآمدی در کشور است. »
او اما در ادامه به نقش ولایت در کشور اشاره کرده و میگوید که «امروز حضرت آقا فقط نماد حاکمیت نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی نیستند بلکه مساله تمامیت ارضی و استقلال ایران هم به جایگاه رهبری پیوند خورده است بنابراین پشتیبانی از رهبری هم مسالهیی اعتقادی و انقلابی است و هم مسالهیی ملی و ایرانی.»
نیامدن همراه با آمدن
شاید بحثبرانگیزترین بخش اظهارات محمود احمدینژاد این بخش باشد. بخشی که هر چند وقت یکبار گفته میشد و کمی بعد تکذیب میشد اینبارهم با یک سیاست دو پهلو از سوی او مورد اشاره قرار گرفته است. جایی که نمایندگان جبهه پایداری که این روزها سخت مشغول تهیه لیست انتخاباتی شان هستند و هرچند وقت یکبار به دیدن آیتالله مصباحیزدی میروند از رییس دولت سابق که این روزها از فعالیتش میپرسند برای آینده و او پاسخ میدهد که «بنده دیگر برای فعالیت سیاسی انگیزه شخصی ندارم چون اولا تمام مراتب قدرت را در این کشور تجربه کردهام و ثانیا ترجیح میدهم به فعالیتهای پژوهشی و آموزشی مشغول باشم اما اگر ابعاد این توطئهیی که علیه رهبری در جریان است شدت پیدا کند بر پایه شناختی که از بنده دارید عافیت طلبی نمیکنم و با تمام ظرفیتهای فردی و اجتماعی خود به صحنه میآیم. »
پاسخی که نیامدن همراه با احتمال آمدن در آن نهفته است. پاسخی که مشخص نیست بالاخره محمود احمدینژادی که از نگاه خودش همه مراتب قدرت را تجربه کرده است بالاخره قصد بازگشت به این عرصه را دارد یا نه؟ یک ناامیدی همراه با کورسوی امید به نمایندگان جبهه پایداری میدهد. حرف از انتخابات ریاستجمهوری ٩٦ هم به میان میآید.
انتخاباتی که مجموعه همان اعضای جبهه پایداری که تا دیروز میگفتند ارتباطی با احمدینژاد ندارند معتقد میشوند که رییس دولت سابق پایگاه مردمی خوبی دارد. خودش هم هنوز همین اعتقاد را دارد و معتقد است که پایگاه مردمی خوبی دارد. در پاسخ به اصرارها برای آمدن به انتخابات ریاستجمهوری میگوید که « مردم خادمان واقعی خود را میشناسند و به بنده هم لطف دارند. کاش در بادرود روز ۲۸ صفر بودید و شعارهای مردم را میشنیدید با تمام این الطاف مردمی بنده هیچ برنامهیی برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ندارم مگر آنکه همانطور که گفتم ریسک شرایط بسیار بالا باشد.»
همین جاست که حرف از «اسفندیار رحیم مشایی» به میان میآید. مردی که شده بود نقطه اصلی اختلاف نظر میان دولت سابق و اصولگرایان و هنوز هم کابوس شبهای اصولگرایان است. از او در مورد جمله معروفش در مورد اسفندیار مشایی میپرسند و او میگوید که «اولا از شما توقع دارم که از مسائل فرعی عبور کنید ثانیا امروز همه میدانند که آقای مهندس خودشان کنارهگیری کرده اند»او اما برای نخستین بار در طول یک سال و نیم اخیر از علت حمایتش از اسفندیار رحیم مشایی در انتخابات ریاستجمهوری صحبت میکند و میگوید که «در انتخابات ۹۲ چون حضور آقای هاشمی قطعی شد و ما رایآورتر از مهندس مشایی برای رقابت با ایشان نداشتیم بنده با گفتن این جمله از خودم هزینه کردم تا بتوانیم انقلاب را از خطر ارتجاع دور کنیم بنابراین آن جمله مربوط به یک عرصه انتخاباتی که به عرصه دفاع از انقلاب تبدیل شد، بود و امروز مطلقا موضوعیتی ندارد و تکرار آن، موجب تفرق میان نیروهای انقلاب میشود.»
او اما دیگر جمله معروفش در مورد اینکه مشایی یعنی احمدینژاد را قبول ندارد و یک جمله معروف دیگر برای خودش ایجاد کرده است. میگوید که «احمدینژاد فقط سرباز انقلاب و رهبری و خادم مردم است و غیر از این شانی ندارد. » او هنوز هم از فشارها گلایه دارد و میگوید که «جریان انقلاب اسلامی در عمر ۳۶ ساله خود هیچوقت به این اندازه تحت فشار نبوده است در این شرایط شناخت اهداف انقلاب و پافشاری بر آنها در اولویت کارهایمان باید باشد.» وی افزود: در تشخیص دشمن هم نباید افقهایمان کوچک باشد و دشمن را در سقف فلان شخصیت یا گروه سیاسی محدود کنیم ما باید مداوما به یاد خود بیاوریم که دشمن اصلی انسان، شیطان است و نظام شیطانی امریکا اصلیترین دشمن انسان امروز است.»
نگرانی از جنس جدیدهای احمدینژاد
او در سخنرانی اخیرش در جمع اعضای جبهه پایداری «جدیدهای» زیادی دارد. هنوز اختلافات شدیدش با مجموعه اصولگرایان از یاد نرفته است اما میگوید که دشمن همه تلاشش را میکند تا با اختلاف اندازی، ایجاد شک و تردید و پرداختن به موضوعات فرعی، جبهه نیروهای انقلاب را دچار تشتت کند تا به جای آنکه همه باهم یک صدا در برابر دشمن بایستیم با بزرگ کردن موضوعات فرعی، دشمن را فراموش کنیم و مقابل هم بایستیم. وی اما کمی بعدتر اظهارات جدیدتری دارد و همینجاست که تغییر ادبیاتش بیش از اندازه به چشم میآید. او میگوید که «باید بر آنچه تاکنون میان نیروهای انقلاب گذشته، صلوات بفرستیم، فارغ از اینکه در این اختلافات هر فرد یا گروهی چقدر قصور یا تقصیر دارد. »
اما همینجاست که رییس دولت سابق از یک خاطره قدیمی یاد میکند. در لابهلای توصیههایش برای کنار گذاشتن اختلافات اضافه میکند که «در هشت سال دولت به خصوص در دوسال آخر، برخی دوستان به بنده و همکارانم جفا کردند اما از همه آنها گذشتم تا جبهه انقلاب از اختلاف خالی شود. اگر موضوعات اختلافی میان نیروهای انقلاب را بررسی کنید میبینید که جنس همه این اختلافات از جنس اولویت دادن به مسائل فرعی و بزرگ کردن آنها است.»
او اما گلایه هم دارد. از اینکه متهم به ضدیت با رهبری شده است انتقاد کرده و میگوید که «چرا یکبار با خود نگفتید که احمدینژاد و ضدیت با رهبری؟ احمدینژاد و ضدیت با ولایت فقیه؟من کتاب ولایت فقیه را نخستین بار سال ۱۳۵۰ خواندم و با همین آقای مهندس ثمره سال ۵۵ به دانشجویان علم و صنعت ولایت فقیه تدریس میکردیم.»
وی افزود: «رابطه بنده با حضرت آقا زمانی شکل گرفت که نتوانستم در برابر مظلومیت ایشان در دوره ریاستجمهوریشان ساکت باشم و در همان دهه ۶۰ هم انجمن اسلامی علم و صنعت و هم گروه ٧٢ تن را به مرکز حمایت از ایشان تبدیل کردیم.»
کمی بعدتر ادبیات جدیدش را با یک نگاه جدیدتر هم نشان میدهد و میگوید که «با این وصف آیا اصلا ضدیت با ولایت فقیه و رهبری به شکل و شمایل بنده و همکارانم میخورد که هنوز عدهیی چماق ضدولایت فقیه را علیه بنده بالا نگه داشته اند؟ اگر حمایتهای رهبری نبود باندهای قدرت و ثروت هیچوقت نمیگذاشتند یک آدم مثل بنده در این کشور رییسجمهور شود و همان سال ۸۴ نسخه ما را میپیچیدند و دولتمان را سر ششماه ساقط میکردند همانطور که قولش را هم به شیوخ عربی داده بودند. بنده و همه همکارانم مدیون رهبری هستیم، اگر ایستادگی ایشان در برابر فتنه ۸۸ و پشتیبانی از آرای مردم در نمازجمعه ۲۹ خرداد نبود، هرگز دولت دهم شکل نمیگرفت.»
وی در ادامه تاکید کرد که بنده واقعا اعتقاد دارم که دولت نهم و دهم ثمره پایمردی رهبری بر اصول انقلاب و مقاومت ایشان در برابر دشمن بود بنابراین جز سربازی رهبری و ولی فقیه، شان دیگری برای خود و همکارانم قایل نیستم. مساله ما فقط و فقط باید صیانت از انقلاب اسلامی و استقلال و تمامیت ارضی ایران و دفاع از حقوق مردم باشد و اگر در دعواهای سیاسی با آدمهای کوچک گرفتار بشویم قطعا خسر الدنیا والاخره خواهیم شد.»
احمدینژاد در پایان این دیدار در پاسخ به سوال یکی از حاضرین که با اشاره به پایگاه رای خوب ایشان، از انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ سوال کرد، گفت: مردم خادمان واقعی خود را میشناسند و به بنده هم لطف دارند. کاش در بادرود روز ۲۸ صفر بودید و شعارهای مردم را میشنیدید، با تمام این الطاف مردمی بنده هیچ برنامهیی برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ندارم مگر آنکه همانطور که گفتم ریسک شرایط بسیار بالا باشد.
احمد توکلی بهتازگی در مقالهای درباره رویکرد اقتصادی در کشور نوشته است: معمولاً اینطور رسم شده که وقتی مقام معظم رهبری مسائلی را بهعنوان سیاستهای کلی در مورد امور مختلف تهیه و دستور آن را صادر میکنند، مانند آنچه در مورد مبارزه با فساد که سال۸۱ ابلاغ فرمودند، سیل تقدیر و تشکر از بیانات و ابلاغیههای ایشان جاری میشود. نطقها و گفتوگوها بهطور زینتی در دستور کار همه طیفها قرار میگیرد؛ اما اینکه چقدر این مسائل در عمل در دستور کار قرار میگیرد، جای تأمل دارد. در مورد سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی هم همین اتفاق رخ داد. زمانی که این ابلاغ صورت گرفت، طیف وسیعی از نیروهای انقلابی و حتی نیروهایی که گرایشهای اقتصاد سرمایهداری دارند، از این ابلاغیه دفاع کردند و در ستایش بندهای ابلاغیه مقالات زیادی نگاشتند؛ اما آنجایی که باید این مباحث اثر کند و زمانی که باید این بندها به تصمیمات و مصوبات مختلف ترجمه شود، کمتر مورد توجه قرار دارد. وی در بخش دیگری از نوشته خود آورد: هم دولت و هم مجلس به میزان ارتباط تصمیماتشان با اقتصاد مقاومتی توجهی نشان نمیدهند. این نماینده مجلس درباره عملکرد دولت نیز تصریح کرد: در اصلاح وضع بانکها آن تحرک لازم دیده نمیشود. درباره مبارزه با فساد اقتصادی نیز اگرچه سخن گفته شده؛ اما عمل جدی دیده نمیشود.
اخبار و تحلیلها: سیاست «اقتصاد مقاومتی» با سایر سیاستها که همگی آنها در جای خود مهم و ضروری هستند، یک تفاوت اساسی دارد که آن را از سایر سیاستها متمایز میکند. این تفاوت به وضعیت حال کشور ارتباط دارد که چنانچه درست درک شود و عمیق به آن پرداخته شود، مانع از بروز مشکلات جدی در آینده میشود. اعمال تحریمهای ظالمانه نشان داد شاکله اقتصاد کشور، استحکام لازم برای رویارویی مطلوب با چالشهای سنگین تحمیلی را ندارد و راه علاج این ضعف هم «اقتصاد مقاومتی» است که زمینههای لازم برای اعمال آن، کاملاً فراهم است. وجود این زمینهها آنقدر مغتنم است که در موقعیتهای دیگر بهراحتی فراهم نمیشود؛ بنابر این هیچ توجیهی برای کمتوجهی به «اقتصاد مقاومتی» پذیرفته نیست و باید پیوسته و تا حصول به آن بهعنوان یک مطالبه اصلی ملی، مدنظر همه باشد.
پایگاه خبری فایننشالتایمز انگلیس در راستای تفرقهافکنی غرب در بین مسلمانان و در هفته وحدت(!) گزارشی - بهگمان خود- از تبعیض مذهبی در ایران منتشر کرد. فایننشالتایمز مدعی شد اهل
سنت در برخی نقاط ایران مسجد و مدرسه ندارند! این در حالی است که همه میدانند تمرکز اهل سنت در همه جای کشور به یک اندازه نیست و طبیعتاً در مکانهایی که تمرکز جمعیتی اهل سنت بیشتر باشد، مکانهای بیشتری برای عبادات و تدریس علوم خود دارا هستند.
در این گزارش همچنین با نقل جملهای از یکی از علمای اهل سنت، ادعا شد: اگرچه داعش هیچگونه پایگاهی بین اهل سنت ایران ندارد، اما علت تشکیل داعش، بیعدالتیهای شیعیان در حق اهل سنت است!
این در حالی است که داعش با کشتار مردم و علمای اهل سنت در سوریه و عراق نشان داد که برخلاف برخی ادعاهای آنان، برای این آدمکشان، شیعه و سنی تفاوتی ندارد و فقط مجری اوامر اربابان غربی، عربی و صهیونیستی خود هستند.
این پایگاه خبری همچنین در گوشهای دیگر از مطلب خود، باز هم غلظت تفرقهافکنی خویش را بالاتر برد و یکی از استانهای شرقی کشور را (سیستانوبلوچستان) مرکز شورشیان سنی نامید.
این سخنان شیطنتآمیز این پایگاه خبری انگلیسی در حالی است که برادران اهل سنت همواره در مجلس، شوراهای شهر و... کشور نمایندگانی داشته و مسئولیتهایی نیز در مناصب دولتی دارند که شیعیان در کشورهای منطقه از آن بیبهرهاند! با وجود جمعیت 80 درصدی شیعیان در بحرین و یا جمعیت 20 درصدی شیعیان در عربستان، آنان در مناصب حکومتی این کشورها هیچ جایی ندارند. از طرفی، در شهری مثل زاهدان که جمعیت شیعه و سنی حدوداً برابر است، مساجد و حوزههای علمیه و... اهل سنت دهها برابر شیعیان این شهر است! و نکته قابلتأمل اینکه، کسانی به حمله و قتل و غارت اهل سنت ایران دست میزنند که ادعای حمایت از آنان را دارند! فقط کافی است نگاهی به شهدای سنی در مناطق اهل سنت کشور بیندازیم. برای نمونه گروهکهای تروریستیای چون؛ جندالشیطان و جیشالظلم و... در سیستان و بلوچستان بارها مردم اهل سنت این استان را آماج حملات وحشیانه خود قرار داده و میدهند که بهتازگی شهادت بسیجی سنی در سرباز مؤید این ادعاست. نکته آخر اینکه، ما به تفرقهافکنیهای روباه پیر عادت داریم و شیطنت این پایگاه خبری انگلیسی برای هیچکس تازگی ندارد!
- پایگاه اینترنتی اکونومیست 15 نوامبر 2014 (۲۴ آبان) در مقالهای به گفتوگوهای ایران و گروه 1+5 پرداخت و نوشت: روسیه در بازی نهایی گفتوگوهای هستهای با ایران میتواند مؤثر باشد. آیا این کشور به توافق کمک میکند یا در برابر آن مانعآفرینی میکند؟ مذاکرهکنندگان گروه 1+5 و ایران این هفته در وین برای برداشتن گام
نهایی به منظور مهار برنامه هستهای ایران پیش از ضربالاجل 24 نوامبر حاضر میشوند. تحولات چند روز گذشته نشان میدهد که امکان تحولی تاریخی وجود دارد. هفته گذشته در عمان نشانههایی از پیشرفت در گفتوگوها و چانهزنیهای هستهای میان ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا وجود داشت؛ اما خبر توافق ایران و روسیه در 11 نوامبر بهمنظور ساخت چهار رآکتور جدید در بوشهر و چهار پایگاه دیگر، نشاندهنده میزان سود دو طرف است. ایران، برنامه هستهای غیرنظامی را حفظ میکند و روسیه، نفوذ و پول به دست میآورد. غرب نیز تضمین به دست میآورد که ایران نمیتواند به ساخت تسلیحات هستهای نزدیک شود.
در ادامه مقاله آمده است: جزئیات توافق ایران با روساتم همچنان مبهم و در عین حال حیاتی است. از یک سو، این توافق میتواند بهنوعی پیشداوری در مورد نتیجه گفتوگوها باشد؛ اما تفسیر مثبت این است که میتواند مصالحه در مورد مسئله محوری مربوط به تعداد سانتریفیوژهای ایران را تسهیل کند. توافق با روساتم به این معناست که ایران تمایل دارد تقریباً تمام ذخایر اورانیوم با غنای کم خود را برای تبدیل به میلههای سوخت به روسیه بفرستد و سپس احتمالاً میتواند بیشتر سانتریفیوژهای عملیاتی خود را در عین پایبندی به هدف غرب (افزایش زمان توانایی گریز هستهای ایران به حدود یک سال) حفظ کند. به این دلیل که میلههای سوخت را نمیتوان بهآسانی به مواد ساخت بمب هستهای تبدیل کرد. دیدار آقای کری با سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، در حاشیه نشست همکاری اقتصادی آسیا- اقیانوسیه نیز در راستای کسب تأییدیه روسیه در مورد انتقال ذخایر غنیشده ایران به این کشور بود.
در پایان مقاله آمده است: اما پیشرفت احتمالی در مورد تعداد سانتریفیوژها نتوانسته اختلافها در مورد نحوه کاهش تحریمها پس از توافق را رفع کند. ایرانیها خواهان لغو سریع تحریمهای شورای امنیت هستند که عملاً نماد انزوای ایران بهشمار میروند. آمریکا و اروپا در نظر دارند این تحریمها در آخرین مرحله لغو شوند؛ زیرا معتقدند که در صورت فریبکاری ایران در آینده، تحمیل مجدد آنها دشوارتر خواهد شد و قطعاً مستلزم رأی جدید در سازمان ملل است که روسیه توانایی وتوی آن را نیز دارد؛ اما تحریمهای دوباره آمریکا و اروپا علیه ایران را آسانتر میتوان اعمال کرد. همچنین ایرانیها نگرانند پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای آمریکا، توانایی اوباما در تحقق واقعی توافقنامه را کاهش دهد. لیندسی گراهام که انتظار میرود موقعیت کلیدی در سنا خواهد داشت، 8 نوامبر به گروه طرفدار اسرائیل[رژیم صهیونیستی] گفت که در برابر هرگونه توافقی که «توافق بد» به نظر برسد، خواهد ایستاد.
تحلیل لحن کلی یادداشت، فوق بیانگر آن است که نویسنده به اطلاعات پشتپرده دسترسی دارد و روند گفتوگوها به سمت توافق تا پیش از سوم آذر پیش میرود؛ اگر چنین باشد که احتمال آن کم نیست، طرف ایرانی باید به دو مسئله توجه ویژه داشته باشد و در کوران فضای رسانهای و فشارهای سنگین گفتوگوها، لحظهای از آن غفلت نکند؛ این دو مسئله عبارتند از: خطوط قرمز ایران و رفع تحریمها در حداقل زمان که باید همپا و همزمان با انجام تعهدات ایران باشد. اگر توافقی غیر از این، صورت گیرد، منافع اصلی ایران تأمین نشده است.
سردار سلامی در چهارمین همایش مسئولان و هادیان سیاسی نیروهای مسلح گفت: امروز انقلاب اسلامی ایران در موقعیتی استثنایی، نصرتیافته، غالب، مقتدر و عزیز در محیط منطقهای و جهانی قرار دارد. جانشین فرماندهی کل سپاه در ادامه افزود: با اتفاقات مهمی که در سالیان اخیر روی داده، موازنه قدرت به نفع جمهوری اسلامی تغییر یافته است. وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دشمن میخواست با تحریم اقتصادی، جامعه ایران را فلج کند، با انزوای سیاسی نفوذ منطقهای ما را کاهش دهد و با فتنههای داخلی، انرژیهای جامعه و نظام را از میان ببرد؛ اما انقلاب اسلامی ایران با نیتخوانی استراتژیک، دشمن را وادار به شکست کرد. وی تأکید کرد: امروز ایران منطقهای در حال تبدیل شدن به ایران جهانی است.
سردار سلامی در ادامه گفت: دشمن میخواست از راه دور و با ریموت کنترل، اوضاع منطقه ما را دچار چالش نماید؛ اما استراتژیهای ایران، دشمن را در منطقه دسترس ما قرار داد و دشمن وقتی وارد منطقه عملیاتی ما شد، نقاط ضعفهایش بیشتر آشکار شد. انقلاب اسلامی با ایجاد تنوع و گسترش در موضوعات مختلف، باعث شد دامنه استراتژیهای عملیاتی دشمن محدود شود و امروز شاهدیم که اگرچه دشمن، فیزیک قدرت زیادی دارد؛ اما امکان استفاده از آن را ندارد.توافقی که به ایران اجازه حرکت به سوی بمب هستهای میدهد، تعجیل نکنند.» در عین حال که رهبر ایران خواستار نابودی اسرائیل شده، گفته که «مخالف کشتار یهودیان در منطقه است.»
در ادامه مقاله آمده است: در واقع، رهبر ایران از همهپرسی سخن میگوید؛ اما معتقد است که «مقاومت مسلح، علاج مسئله است.» وی خواستار مسلح شدن کرانه باختری مانند غزه شده است. این درخواست، سیاست داخلی فلسطین را نیز منعکس میکند. ایران از حماس در غزه حمایت میکند. فتح که رقیب حماس است، بر کرانه باختری تسلط دارد. روز یکشنبه دولت کرانه باختری، حماس را به بمبگذاری در خانههای رهبرانش متهم کرد. روز دوشنبه نیز دو حادثه تروریستی علیه اسرائیلیها اتفاق افتاد که در نتیجه آن، یک زن کشته شد. آخر هفته، رهبر ایران در توئیتر منتسب به وی، خواستار «نابودی اسرائیل» شد. در عین حال، در این اظهارنظرها پافشاری شد که ایران به دیپلماسی در سایر مسائل متعهد است. در عین حال، به «9 مسئله کلیدی در مورد نابودی اسرائیل» پرداخت و نیز گفته شد که ضروری است با حضور همه ساکنان اصلی فلسطین، همهپرسی برگزار شود و مهاجران یهودی حق شرکت در این همهپرسی را ندارند. این در حالی است که تاریخ منطقه، هزارانساله است و موجهای مهاجرت و تبعید بیشمار بوده است. مطابق نظرسنجی ماه ژوئیه که مؤسسه واشنگتن انجام داد، بیشتر فلسطینیها در غزه، مخالف راهحل دوکشوری و خواهان نابودی اسرائیل هستند که البته این هدف با منشور حماس که در آن بر نابودی اسرائیل تأکید شده، منطبق است. نظرسنجی ماه ژوئیه مؤسسه دیالوگ نشان داد که بیشتر اسرئیلیها از راهحل دوکشوری حمایت میکنند.
در پایان مقاله آمده است: باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، بهتازگی نامهای به رهبر ایران درباره همکاری در جنگ علیه داعش نوشت. ماهیت این نامه، پرسشهایی را برانگیخته از جمله اینکه آیا موضعگیری اوباما در برابر ایران منعطف شده است؟ مقامات آمریکایی پافشاری میکنند که واشنگتن اقدامات نظامی را با ایران هماهنگ نمیکند. اوباما در برنامه «در پیشگاه ملت» به شبکه سیبیاس گفت: «ما به آنها (ایرانیها) اجازه میدهیم بدانند که ما مزاحمتی برای آنها نداریم. ما بر دشمن مشترک خود متمرکز شدهایم؛ اما هیچ طرح جنگی مشترک یا هماهنگی وجود ندارد و نخواهد داشت.» در عین حال، تنشهای میان نتانیاهو و اوباما سبب شده که جو بایدن، معاون رئیسجمهور، به دنبال رفع این اختلافات باشد. وی در سخنرانی در فدراسیونهای یهودی آمریکای شمالی گفت: «مانند تمام دوستان نزدیک، ما با یکدیگر صادقانه صحبت میکنیم. ما با یکدیگر اختلاف نظر داریم. ما یکدیگر را دوست داریم... ما به ایران اجازه نخواهیم داد به تسلیحات هستهای دست یابد.»
: پاسخ مطالبی که در یادداشت فوق، جانبدارانه به نفع رژیم صهیونیستی آمده، در مسائل زیر است:
1- رژیم صهیونیستی دارای سلاح هستهای است، در حالی که حق ندارد چنین سلاحی را داشته باشد، ضمن اینکه به عضویت آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم در نیامده است.
2- رژیم صهیونیستی به هر بهانهای به مناطق فلسطینی حمله و آنجا را غصب میکند و دست به کشتار فلسطینیان میزند. آخرین مورد آن، جنگ 50 روزه است که در آن بیش از دو هزار فلسطینی بیگناه را به شهادت رساند.
3- بخش زیادی از ساکنان سرزمینهای اشغالی متعلق به این سرزمین نیستند و با فریب و نیرنگ به آنجا مهاجرت کردند.
4- حق طبیعی فلسطینیان برای دفاع از خود، مسلحشدن است.
5- رژیمی که غاصب است و به هیچ قاعده انسانی پایبند نیست و از نظر تاریخی، موجودیتی در منطقه ندارد، طبیعتاً باید از بین برود.