طی یکی دو سال گذشته سقوط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی، نگرانیهای مقامات نیروی هوایی این کشور را افزایش داده است و پرواز این هواپیماها خارج از مرزهای ایالات متحده، امری خطرناک اعلام شده است.
روزنامه
«واشنگتن پست» با بررسی هزاران صفحه از پروندههای تحقیقاتی طبقهبندی نشده نیروی
هوایی آمریکا نوشته است: «سال گذشته تصرف یک فروند پهپاد
مدل آر-کیو 170 آمریکایی به حریم هوایی ایران، فرضیههای پیشین درباره میزان
توانایی ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) را باطل کرد و مقامات وزارت دفاع پنتاگون
پس از آن، خود را در معرض پایش دوربینهای ایران میبینند. این پهپاد که در حال
جاسوسی علیه تأسیسات هستهای ایران بوده، به دست نیروی دفاع ایران به زمین نشست و
اطلاعات محرمانه آن کشف شد. گزارشها از سوی مقامات آمریکایی نشان داد که بار دیگر
خطاهای رایج در صنعت دفاع هوایی آمریکا و این بار با نقص در سیستم موقعیتیاب، پهپاد آمریکایی به دست ایرانیان
افتاد؛ اما آیا میتوان میزان خسارتی را که این بار وارد شده، با دفعات دیگر یکسان
دانست؟»
همچنین گفته میشود نیروی هوایی آمریکا، عملیات هواپیماهای جنگنده و
شکارچی بدونسرنشین این کشور را پس از دو سقوط طی یک سال گذشته به حال تعلیق
درآورده است.
«محمدعلی امانی» قائممقام دبیرکل حزب مؤتلفه، در یادداشتی در سایت این حزب نوشت: میان این دو گروه (منافقین و جریان انحرافی) تشابهات، ویژگیها و همبستگیهای بسیار مشهود است. تشابهات تاریخی این دو میتواند افزایشدهنده بصیرت و چراغ راه آینده ما باشد تا نگذاریم آسیبهایی که از ناحیه آن جریان عبرتآموز، متوجه کشور شد، در جریان اخیر تکرار شود. نفاق، با استفاده ابزاری از نهجالبلاغه و کسب وجاهت از آن آغاز کرد و انحراف، با سوءاستفاده از مسئله غیبت ولیعصر(عج). شعار «آن»، جامعه بیطبقه توحیدی بود و فریاد «این»، عدالت اجتماعی اما کممانندترین طبقهبندیها و رانتخواریها در میان «این هر دو» رخ داد. جریان نفاق، تمامیتخواه بود و قبیله انحراف، خودمحور. ادبیات ارگان رسمی هر دو، برهمزننده آرامش و القاکننده تقابل با ولایت فقیه بود. «نفاق» داعیه ضدامپریالیستی داشت و به دامن آمریکا گریخت؛ «انحراف» فریاد ضدآمریکایی سر داد و در تلاش برای مذاکره اقدام میکند. هر دو علیه قوه قضائیه دست به سیاهنمایی میزدند؛ اوج هجمههای نفاق در ماجرای دستگیری نفر دوم سازمان (سعادتی) بود و اوج حملات انحراف در دستگیری نفر دوم موجساز آن. نفاق در تلاش برای رقم زدن جنگ مسلحانه علیه مردم بود و انحراف در تدارک جنگ اقتصادی با مردم.
وی در پایان مینویسد: مصلحت امروز کشور در آن است
که دولت دهم به سلامت به پایان رسد و این موضوعی است که از سوی قبیله انحراف و دشمنان
نظام مطلوب نیست.
حزب غیرقانونی مشارکت به بهانه چهاردهمین سال تأسیسش، بیانیهای صادر کرد و در آن با اشاره تلویحی به بخشی از اصلاحطلبان که در فتنه 88 آنگونه که آنها میخواستند و عمل کردند، با آنها همراه نشدند و در حال حاضر نیز در تکاپو و آماده شدن برای ورود به عرصه انتخابات هستند، آورده است: «مردم بهخوبی میدانند که مواضع اصلاحطلبی را از چه کسانی باید بشنوند و پیجویی کنند... شرکت در هر انتخاباتی با هر قیمت و کیفیتی تنها از عهده کسانی ساخته است که از هیچ اصلی در سیاستورزی پیروی نمیکنند.» فراز فوق بهخوبی نشان میدهد که این حزب غیرقانونی برخلاف تمام شعارهای آزادیخواهانهای که سر میداد و الآن ادعا میکند، در عمل آنچنان تمامیتخواه است که رفتار مغایر با دیدگاه متصلب حزبیاش را بر نمیتابد و دیگران را به جرم اینکه نگاه و انتخابشان با آنها متفاوت است. به بیتقیدی به اصول در سیاستورزی متهم میکند و برای تحقیر آنها و بزرگ کردن خودش، از نام مردم استفاده میکند. این رفتار بیش از اینکه ناشی از غیرقانونی شدن این حزب منحله باشد، ناشی از باورهای کاذب و خود بزرگبینی حزبی است که در زمان حضور در قدرت، در رفتار متکبرانه آنها بهوضوح دیده میشد؛ اما برای پنهان نگه داشتن آن در عرصه عمومی، مرام تمامیتخواه و استبدادیشان را از طریق هجمه و القای رسانهای اعمال میکردند. همین صفت مذموم تمامیتخواه آنها بود که در فتنه 88 به آنها اجازه محاسبه و تحلیل درست نداد و آنها را به فتنهگری علیه نظام واداشت و حتی پس از بیرون ریخته شدن تمام ابعاد شیطانی فتنه که اهانت به مقدسترین حوزههای دینی مردم مسلمان و معتقد ایران را بهدنبال داشت و واکنش دینمدارانه مردم در 9 دی سال 1388 را رقم زد، باز هم آن خصلت پلید به اعضای حزب اجازه نداد تا تسلیم حقیقت شوند و رفتارشان را اصلاح کنند. یقیناً کسانی که با دیدن اهانت به مقدسات دینی مردم و واکنش توفانی و سیلآسای آنها به این اهانت، تجاهل و بیهوشی را رها نمیکنند، بر روی مشارکت 63 درصدی مردم در انتخابات مجلس نهم نیز چشم میبندند و با ضخیمتر کردن حصار تمامیتخواهی و منیت از مردمی سخن میگویند که واقعیت خارجی ندارند و ردشان را باید در خیالات آنها پیدا کرد. این خودفریفتهها باید بدانند اگر سرنوشت خودشان برای درس گرفتن صلاحیت ندارد، شاید تأمل در وضعیت بزرگانشان به کارشان آید!
اکبر گنجی» در مقالهای که در سایت شبکه سلطنتی بیبیسی فارسی منتشر کرد، ضدانقلاب جمهوری اسلامی را با گروهک تروریستی منافقین یکی دانست و ناخواسته به تعریف و تمجید از جمهوری اسلامی پرداخت. گنجی به مواردی چون؛ عدم گردش رهبری و سازوکار انتخاب رهبر، نبود گردش رئیسجمهور، عدم آزادی و نقد و برخورد حذفی با مخالفان و منتقدان در عملکرد گروهک تروریستی منافقین و ضدانقلاب اشاره کرد و در پایان با طرح این سؤال که با گذشت چند سال، چرا گروهک تروریستی منافقین حتی حاضر نیست کوچکترین اطلاعاتی درباره زندگی و مرگ «رهبر مخفی» خود و محل زندگی او در اختیار مردم بگذارد، از اعتماد نداشتن مردم به منافقین و اپوزیسیونی که شعار «دانستن حق مردم است» سر میدهند و از هیچ سانسوری درباره اخبار خود دریغ نمیکنند و اوج دیکتاتوری ضدانقلاب، سخن به میان آورد. وی همچنین منافقین و ضدانقلاب را مزدبگیر و لابیکننده با کشورهای خارجی چون آمریکا و انگلیس معرفی کرد که تنها بهدنبال منافع خود هستند.
این مقاله گنجی به مذاق برخی دیگر از اعضای ضدانقلاب خارجنشین نیز خوش نیامد و لب به اعتراض گشود و گنجی را مواجببگیر رژیم کودککش و غاصب صهیونیستی خواندند.