تمهیدات انقلاب مخملی

1- برنامه ریزی عمقی

پروژه واشنگتن و طراحان انقلاب از درون بر این مبنای نظری است که نیروی پیش برنده یک "اصلاحات موفق" از داخل کشور ناشی شود. بهترین شیوه برای تشویق اصلاحات نیز از طریق جامعه مدنی متشکل از سازمان‌های غیر دولتی و... است. اسناد موثقی نشان می‌دهد  که برای تحول مخملی در ایران سرمایه گذاری مالی، معنوی، آموزشی وسیعی کرده اند.رهبر معظم انقلاب این مساله را به کارگزاران نظام هشدار داده بود و تاکید کرده بودند که «از اوّل انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه‌های مختلف این نظام با جوانب و جریانهای گوناگون بوده‌ام و هم آدمها و حرفها را می‌شناسم و هم با تبلیغات رسانه‌ای دنیا آشنا هستم، به یک جمع بندی در مورد مسائل ایران رسیده‌ام که خلاصه آن عبارت است از اینکه ‌یک طرح همه جانبه امریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طراحی شده و جوانب آن از همه جهت سنجیده شده (است.) این طرح، طرح بازسازی شده‌ای است از آنچه که در فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی اتّفاق افتاد. به نظر خودشان می‌خواهند همان طرح رادر ایران اجرا کنند.»

"یحیی کیان‌تاج‌بخش" در اعترافات خود بستر سازی برای براندازی از طریق جامعه مدنی را این گونه بیان داشت: ‌"دیدیم که یک بُعد پروژه، برنامه‌های آشکار است و یک بُعد دیگر نهادسازی، فرهنگ‌سازی و شبکه‌سازی ولی بعد سوم در واقع اهداف دراز مدت بنیاد سوروس هست که محتوای آن پیاده کردن فلسفه جامعه باز است "."وی یکی از کارهای عمقی برای ظهور انقلاب مخملی را انتشار و تدریس کتاب"سرمایه اجتماعی" خود یاد کرد که توسط دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور در دوره اصلاحات به فارسی ترجمه شده بود وی در ارزیابی خود از تاثیر این کتاب می‌گوید‌مقوله و مفهوم سرمایه اجتماعی در داخل مجلات رسمی وزارت کشور که برای تمام شهرداریهای کشور ارسال می‌شد برای اولین‌بار ‌مطرح ‌شد، بعنوان حکمرانی خوب و سرمایه اجتماعی محلی. در واقع این مقوله اشاعه پیدا کرد تا آنجا که متوجه شدم که این بحث در داخل بعضی از شعارهای انتخاباتی هم بتدریج جای گرفت ".(خبرگزاری فارس1388)

بنیادهای امریکایی از جمله بنیاد سوروس برای زمینه سازی انقلاب سبز در ایران بسیار شایق بوده و از هر فرصتی برای این منظوراستفاده می‌کردند"هاله اسفندیاری " در این رابطه گفت‌"نماینده بنیاد سوروس با ما تماس گرفت. او از بنیاد "فورد " شنیده بود که در مرکز ویلسون یک برنامه خاورمیانه‌ای را شروع کرده و اینکه علاقه‌مند است که در کنار این یک برنامه ایران را هم داشته باشد این بود که نماینده انستیتوی جامعه باز که بخشی از بنیاد سوروس است با ما تماس گرفت و آقای "انتونی ریشته " به واشنگتن آمدند و آنجا با رییس برنامه بین‌الملل و من یک نشستی داشتیم. در این جلسه بود که در مورد هدف و برنامه‌هایی که در نظر داشتیم برای ایشان توضیحاتی دادیم، ایشان هم گفتند که علاقه‌مند هستندکه این بنیاد به برنامه سخنرانیهای ایران کمک مالی بکند.(همان)

2- آموزش انقلاب مخملی

یکی از اقدامات امریکا و غربی‌ها برای زمینه‌سازی انقلاب رنگی در ایران آموزش ویژه در این خصوص است.در این راستا، نیکلاس برنز معاون وزیر خارجه آمریکا در خصوص برنامه‌های این کشوردر داخل ایران تصریح کرد که « این طرح همان نقشه "ایستگاه ریگا" در کشور لیتونی است که در زمان قطع روابط سیاسی بین مسکو و واشنگتن مهم ترین مرکز جمع آوری و به دست آوردن اطلاعات در شوروی سابق بود . آمریکا در این چارچوب فعالیت در کشور‌های اطراف ایران را در دستور کار دارد. از جمله در دبی دفاتری را راه‌اندازی کرده است که علاوه بر همکاری با NGOS در ایران ،ایرانیان ساکن در دبی را به کارگاههای آموزشی دعوت می‌کند که در آن "شورش‌های صلح آمیز"، شبیه به آنچه در گرجستان و فیلیپین و دیگر نقاط رخ داد به آنها آموزش داده می‌شود و مرکز درگیریهای غیر خشن بین‌المللی آمریکا نیز در برگزاری این جلسات به آنها کمک می‌کند. جدای این گونه فعالیتهای آمریکا، دولت بوش از کنگره چندین میلیون دلار تقاضا کرده تا بتواند برنامه‌های خود را به خوبی اجرا کند. ازجمله بودجه 75 میلیون دلاری که هم اکنون در اختیار آنان است.» در این راستا "دختر دیک ‌چنی" بعنوان مسئول این پروژه منصوب شد. او در قالب این پروژه شروع به شناسایی افراد و یار‌گیری نموده و دستورالعمل 2000 صفحه‌ای برای اجرای این پروژه تهیه کرده و افرادی در اعترافات خود اعلام می‌کنند برای آموزش کودتای مخملی به این دفتر در دُبی مراجعه کردند.

3- جذب، استخدام و آشنا سازی خبرنگاران مخملی

انقلاب‌های رنگین در حقیقت انقلاب‌های رسانه‌ای هستند تجربه اوکراین و گرجستان و قرقیزستان و آنچه قرار بود در میانمار رخ دهد، نشان داد که انقلاب‌های مخملی در این کشورها در سایه فعالیت‌های رسانه‌‌ای پیگیری شدند.از این رو، جذب، استخدام و آشنا سازی خبرنگاران مخملی در ایران مورد توجه جدی قدرت‌های خارجی بود.

اعترافات افرادی مانند‌ "هاله اسفندیاری، رامین‌جهانبگلو و کیان‌تاجبخش" نشان داده بود که روزنامه‌نگاران یکی از مهمترین گروههای هدف در پروژه براندازی نرم هستند.بر همین اساس در سالهای گذشته، شاهد سفرهای متعدد روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رسانه‌های مختلف کشور به کشورهایی چون هلند، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هند، ژاپن و... بوده‌ایم. در این سفرها، عناصری چون "خاویرسولانا، الیزابت چنی و فرح کریمی"، میزبان روزنامه‌نگاران ایرانی بوده‌اند و طی آن کلاس‌های آموزشی با تدریس کتاب‌هایی چون "از شورشیان آرمانخواه تا مبارزان بی‌آرمان" تألیف "جین شارپ" که ازسال 1993 در تیراژی وسیع در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های استقلال‌یافته شوروی چاپ و توزیع شده، همراه بوده است. بخشی از کار شناسایی و دعوت از روزنامه‌نگاران ایرانی، به عهده ایرانیان فراری در اروپا و امریکا مانند "فاطمه حقیقت‌جو" گذارده شده بود.

استخدام خبرنگارانی که حساسیت برانگیز نباشد یکی از تاکتیک‌های پروژه انقلاب مخملی ایران بود .بهاری یکی از ضد انقلاب‌ها دراین رابطه می‌گوید: «وزارت اطلاعات و وزارت ارشاد هر سال فعالیت خبرنگاران ایرانی رسانه‌های خارجی را جهت تمدید کارت خبرنگاری با دقت محاسبه می‌کنند و در مواقعی بوده که به دلیل کم‌کاری یک خبرنگار مجوز فعالیت به او داده نشده و تصور می‌کنم با وجود سختی کار جاسوسی برای خبرنگاران، انتخاب جاسوس بیشتر از میان صاحبان مشاغل و حرفه‌ها و رشته‌هایی چون علوم، مهندسی و پزشکی که کمتر نظارت بر آنها وجود دارد، انجام می‌شود.» (فارس 1388)

4- جذب نویسندگان و نخبگان فکری

آمریکا براساس تجربه انقلاب رنگی در گرجستان و اوکراین و...، به برقراری ارتباط با نخبگان علمی به انحاء مختلف و دعوت به سمینارهای بین المللی و همچنین به استخدام نویسندگان و فعالان فکری ایرانی دست زد. در واقع از نظر آمریکا نخبگان به مثابه اسب تراوای این کشور برای دگرگونی و جابجایی قدرت بودند. استخدام عناصری مانند "هاله‌اسفندیاری، تاج‌بخش و جهانبگلو"، بخشی از پروژه افشاء شده انقلاب مخملی در ایران  بود. این افراد در اعترافات خود فرایند این پروژه را اینچنین بیان کردند:

"هاله اسفندیاری" می‌گوید علاوه بر برنامه کشورهای خاورمیانه، هدف از برنامه ایران این بود که وقتی یک سخنران از ایران می‌آید و در یک مرکزی به اهمیت "مرکز ویلسون " صحبت می‌کند یک عده‌ای می‌آیند و حرف‌‌های آنها را گوش می‌کنند. این افراد سیاست‌سازان هستند. سیاست‌سازان در واشنگتن کسانی‌اند که در نهادهای دولتی، کنگره آمریکا، نهادهای اطلاعاتی، رسانه‌های گروهی، بنیادها، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی فعالیت می‌کنند. اینها طیف خیلی وسیعی را در بر می‌گیرند."وی خاطر نشان کرد‌ "نقش من یکی این بود که سخنران‌ها را شناسایی کنم و چون سال‌ها از ایران دور بودم در این مورد واقعاً با متخصصین ایرانی که در واشنگتن بودند مشورت می‌کردم و از متخصصین ایرانی که در سراسر آمریکا در دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و غیره کار می‌کردند، اسم می‌خواستم. نحوه دیگر کار این بود که من بعضی وقت‌ها که به ایران سفر می‌کردم اگر اسمی داشتم با این شخص تماس می‌گرفتم و یک آشنایی برقرار می‌کردم." (همان)

5- پشتیبانی مالی

پشتیبانی مالی یکی از آشکارترین اقدامات آمریکا و سایر دولتهای غربی به عنوان تمهیدات انقلاب رنگی بوده است. کاخ سفید در چند نوبت تخصیص بودجه در این ارتباط را اعلام کرد. اسناد منتشره نشان می‌دهد که "کنگره آمریکا، وزارت خارجه این کشور، بنیاد صهیونیستی سوروس، بنیاد به اصطلاح غیرانتفاعی خانه‌آزادی و شورای روابط خارجی ایالات‌متحده " از سرمایه‌گذاران و پشتیبانان مالی حمایت از روزنامه نگاران ایرانی هستند. وزارت امور خارجه آمریکا برای سال 2009 به میزان 65 میلیون دلار برای مقابله با ایران اختصاص داد. مبلغ درخواستی وزارت امور خارجه بر اساس سه هدف کلی جهت تایید در کنگره ارائه شده بود:‌ 1- حکومت قانون و حقوق بشر (10,5 میلیون دلار) 2- حکومت خوب (7,5 میلیون دلار) 3- جامعه مدنی (47 میلیون دلار) این اهداف در اداراتی از قبیل "اداره امور خاور نزدیک"، "اداره دموکراسی، حقوق بشر، کار، اداره امور فرهنگی و آموزشی، و "اداره برنامه‌های بین المللی اطلاعات" در وزارت امور خارجه محقق می‌شوند. برنامه‌های مورد توجه وزارت امور خارجه برای تحقق این اهداف عبارتند از:کمک و آموزش اعضای سازمانهای غیر دولتی و انتشار جزوات فارسی زبان در باره ارزشهای دموکراتیک و فعالیتهای مدنی ؛آموزش روزنامه نگاران در بخش‌های کلیدی مانند "اصول اقتصادی"؛آموزش فعالان حقوق بشر در ایران برای گزارش هر چه بیشتر اجحاف در بخش حقوق بشر در ایران؛ایجاد وب سایتها و آموزش در باره نحوه برگزاری انتخابات و همچنین جهت ارائه اطلاعات کامل از کاندیداهای انتخاباتی برای سال 2009، نقل و انتقال دانشجویان و هنرمندان و مشاغل حرفه‌ای به آمریکا و آموزش آنان برای آینده به میزان دو برابر گذشته. (publicdiplomacy.blogfa.com)

در میان کشورهای اروپایی دولت هلند نیز بودجه 15 میلیون یورویی تحت عنوان پلورالیزم رسانه‌ای در ایران " تصویب کرده بود که برمبنای آن موسسه هلندی "هیفوس " وظیفه پشتیبانی مالی از روزنامه‌نگاران، رسانه‌های مکتوب و دیجیتالی را برعهده گرفت. براساس گزارش رسمی موسسه "هیفوس"، این موسسه، کمک‌های مالی خود را به موسسات، نشریات و سایت‌های اینترنتی همچون "راهی " متعلق به "شادی‌صدر " از روزنامه‌نگاران فمنیست، "کارورزی سازمان‌های جامعه مدنی" متعلق به "محبوبه عباسقلی‌زاده" که در نشریات فمنیستی قلم می‌زند، "کنشگران داوطلب" متعلق به "سهراب رزاقی"، "ایران گویا" به مدیر عاملی "حسین باستانی" عضو ارشد حزب مشارکت ایران، "مرکز فرهنگی زنان"، "کانون زنان ایران" و روزنامه اینترنتی "روز آنلاین" اعطا کرده است. در کنار موسسه "هیفوس"، مؤوسسات واسطی همچون "بنیاد دخترک"، "فریدوم‌هاوس" و "پرس تاو" نیز کار تدارک مالی، فنی و امنیتی روزنامه‌نگاران تجدیدنظر‌طلب را برعهده داشته‌اند.

البته موارد ذکر شده تنها به بخشی ناچیز و آشکار شده پشتیبانی‌های آمریکا و دولت‌های غربی در جهت دگرگونی سازی ایران اسلامی است.

6- شخصیت‌سازی

یکی دیگر از زمینه‌ها و تمهیدات پروژه بازیگران مخملی خارجی برای جنبش نرم در ایران شخصیت سازی برای افراد بود.به عنوان نمونه وقتی به شیرین عبادی جایزه صلح نوبل را دادند، انگیزه و پیامد چنین اقدامی اینگونه توصیف شد ‌«بعد از اتفاقی که در مورد خانم عبادی رخ داد طبیعتا حرکت بیشتری در جنبش زنان شکل گرفت که فعالیت هایشان را به سوی کار شبکه ای پیش ببرند تا حرکتی اثر بخش تر و صدایی رساتر داشته باشند.» مشاور وزیر دادگستری بلژیک هم در مصاحبه ای گفت‌«شیرین عبادی تبدیل به سمبل جامعه مدنی و دموکراسی در ایران شد... به خاطر نزدیکی فرهنگی شما به کشورهای خاورمیانه این رویداد مانند موجی در کشورهای دیگر نیز تاثیرآفرین است.»( iftribune.com)

چند ماه بعد، برخی از بنیادهای بین المللی نیز، جایزه شجاعت را به خبرنگار ایرانی، که از قضا از فمینیست های فعال و از مسئولان سایت زنان ایران است، اعطا کردند و نام وی و شیرین عبادی را در لیست 21 رهبر زن جهان قرار دادند.

7- بسترسازی از طریق ایجاد شکاف داشته خواسته

کارگزاران خارجی از طریق فشار‌های اقتصادی و سیاسی وناکارآمد جلوه دادن حکومت، بسترهای نارضایتی را به نفع انقلابیون مخملی فراهم می‌نمایند. این اقدام در انقلاب‌های مخملی اوکراین و سایر کشورها پیاده شده بود. مثلا پس از استعفای یوشچنکو از وزارت، بلافاصله ازسوی صندوق بانک جهانی و بانک اروپایی برای توسعه و بازسازی در لیست سیاه قرار گرفت. این مساله عاملی شد که به جو نارضایتی‌ها در داخل دامن زده شود.در مورد ایران نیز این مساله با شدت بیشتری دنبال گردید. بویژه زمانی که انتقادات از دولت احمدی‌نژاد در میان جامعه و شخصیت‌های سیاسی و دانشگاهی افزایش یافت، امریکا و غرب را بیش از پیش برای فشارهای زیادتر اقتصادی بر ایران ترغیب نمود.

8- فعال‌سازی و هماهنگ‌سازی اپوزیسیون

امریکا و کشورهای غربی در هماهنگ سازی مخالفان و اپوزیسیون چندین پروژه سنگین را در دستور کار خود قرار داده بودند. آنگونه که نیکولای لئونوف نماینده مستقل مجلس دومای دولتی روسیه تصریح می‌کند یکی از سه عنصر اصلی لازم برای بروز انقلاب‌های رنگی در کشورهای هدف «وجود اپوزیسیون متشکل و هدفمند» است. (www.irandiplomacy.ir) در یکی از پیشنهادات کمیته خطر جاری در امریکا آمده است که حمایت از اپوزیسیون هم می‌تواند از عوامل موثر بر تغییر رژیم ایران باشد. اولین اقدام در این رابطه هماهنگ کردن اپوزیسیون خارج نشین بود. هماهنگ‌سازی گروههای ضدانقلاب و معاند مثل سلطنت‌طلبان، منافقین، لائیکها، لیبرالها، ملی‌گراها، بهائیت و توده‌ای‌ها از یک سو و فراریان جدید مانند کدیور، مهاجرانی، گنجی و....به طرق مختلف صورت گرفت به نحوی که در رخدادهای پس از انتخابات همه دارای موضع واحد و تاکتیک‌های یکسانی بوده‌اند. فعال سازی و دادن نقش ویژه به برخی از گروههای ضد انقلاب مانند منافقین حرکت دیگر آمریکا، انگلیس و... بوده است. آنها برای آماده‌سازی این مساله در ابتدا منافقین را از لیست تروریستها خارج ساخته و بخشی از پروژه انقلاب سبز در ایران را به آنان واگذار کردند.

9- سرمایه‌گذاری روی جوانان

براساس تجربیات انقلاب رنگی در کشورهایی مانند گرجستان و اوکراین، جوانان ایرانی توجه مقامات خارجی را برای ایجاد جنبش سبز به خود جلب کرد . مضافا اینکه سرمایه‌گذاری روی جوانان با این استدلال همراه بودکه بیش از نیمی از جمعیت ایران را جوانان تشکیل می‌دهند و با انقلاب اسلامی و ارزشهای آن دارای فاصله می‌باشند.

مدیریت صحنه‌ی قبل و پس از انتخابات

کشورهای غربی برنامه‌ها و هماهنگی‌های کاملی را برای مدیریت صحنه قبل و پس از انتخابات دهم انجام دادند.

1- قبل از انتخابات

قبل از انتخابات کوشش کردند که جبهه واحدی را در چهارچوب جنبش سبز فراهم آورند و در این راستا همه رسانه‌ها و تمام جریانات معاند و فراری خارج نشین را برای پشتیبانی از این جنبش هماهنگ کردند. لذا تمام برنامه این جریانات در خدمت جریان به اصطلاح سبز قرار گرفت.مهمترین هدف اولیه بسیج ظرفیت‌های موصوف دو قطبی سازی تحت عنوان جریان دولتی و غیر دولتی و سپس تبدیل کردن رفتارهای انتخاباتی به "جنبش" بود. به موازات این اقدامات شعارها و گفتمان هایی در میان طرفداران به اصطلاح جنبش خود ساخته، ترویج گردید که به جنبش ماهیت غیر سازی دهند. به عبارتی از طریق هویت بخشی به آن سعی کردند تا با هم افزایی کردن تحرکات، مقابله‌سازی با حاکمیت را به صورت طبیعی توسعه عمودی و افقی بدهند. کارگزاران خارجی انقلاب رنگی با این سناریو‌ها به دنبال هدف دیگری نیز بودند. در واقع آنها پس از موفقیت مراحل فوق به دنبال تبدیل فضای جنبشی به اعتراضات مدنی در مقیاس جنبش و سپس انقلاب بودند. مهمترین ابزارهای آنان دراین رابطه عبارت بود از‌:

-       سازمانهای غیر دولتی

-       نویسندگان روزنامه‌های خارجی و داخلی

-       خبرگزاری ها

-       اینترنت

-       وبلاگ نویسان

-       خبرنگاران

-       تلویزیون‌های ماهواره ای

-       رادیوهای برون مرزی

2- پس از انتخابات

مهمترین هدف در مدیریت صحنه پس از انتخابات از سوی کشورهای غربی تبدیل هویت‌های مقاوم(هویت هایی که پیش از انتخابات در مقابل حاکمیت ایجاد شده بود)به اعتراض مدنی و توسعه آن به انقلاب سبز بود. در این مرحله اولین اقدام مهم آنچنان که عطاء‌ا... مهاجرانی در مصاحبه خود با بی.بی.سی گفت، تشکیل "اتاق‌های فکر" در انگلیس و آمریکا است. ابزارهای فوق و سایر ابزارها نیز با روش عملیات روانی بسیار پیچیده جهت پیشبرد اهداف گفته شده در مدیریت واحدی قرار گرفته و اقدامات زیر را دنبال نمودند:

-       مشوش سازی و تردید سازی اذهان نسبت به نتایج انتخابات.

-       طرح تقلب بزرگ در انتخابات همانند تجربه‌های گرجستان و اوکراین و قرقیزستان.

-       بزرگنمایی تقلب در انتخابات و مستند سازی برای آن و طرح ابطال انتخابات همانند تجربه‌های گرجستان و اوکراین و قرقیزستان.

-       تحریف واقعیت‌ها و موضع گیری‌های مسئولان.

-       برجسته‌سازی بیانیه‌ها و مواضع گردانندگان جنبش سبز و اطلاع‌رسانی فریب‌کارانه از مسایل.

-       راه‌اندازی بسیج مصاحبه‌ها با افراد خارج نشین مانند مهاجرانی، سروش، و افراد ضد انقلاب.

-       دروغ پراکنی‌ها در خصوص برخورد‌های خشن با معترضین و مستند سازی‌های دروغین برای آنها.

-       تحریک‌سازی و تشویق به اعتراض مدنی.

بازی با آمار از جمله در خصوص جمعیت‌های شرکت کننده در تظاهرات ضد رژیم و سانسور حجم

-       جمعیت طرفدار انقلاب.

-       بالا بردن و تغییر مطالبات از موضوع انتخاباتی به موضوع ضد رژیم.

-       بازی با احساسات مردم از طریق صحنه سازی‌های فریب کارانه در خصوص کشته شدن افراد‌، اعمال منافی عفت و صحنه‌سازی حرفه‌ای از برخورد خشن نیروی انتظامی با تظاهرات کنندگان.

-       ارائه تصویرهای ساختگی و مونتاژ‌سازی آن در زمینه کشته‌شدگان و زخمی‌ها.

-       ارائه آمارهای متعدد و افزایشی در خصوص کشته شدگان.

-       تنظیم شعارها و نحوه هدف گیری از طریق این شعارها و تبدیل کردن تدریجی شعارها از موضوع انتخابات به شعارهای ضد نظام.

-       هماهنگ‌سازی جریانات و گروههای سیاسی و سایر فعالان سیاسی اجتماعی.

-       تعریف نقش برای فتنه گرانی که از ناحیه گروهک‌ها وارد صحنه اعتراضات شده بودند.

-       اطلاع رسانی از طریق رسانه‌های ماهواره‌ای جهت معین کردن زمان، مکان و نحوه تجمعات اعتراضی.

پشتیبانی مقامات غربی به منظور دل گرم کردن براندازان که ازجمله می‌توان به موضع وزیر خارجه امریکا اشاره کرد:"هیلاری کلینتون" (22خرداد 88) می‌گوید‌"ما وضعیت متحول ایران را لحظه به لحظه زیر نظر داریم اما همانند دیگر نقاط جهان منتظر و نظاره‌گر این هستیم که ببینیم مردم ایران چه تصمیمی می‌گیرند