فتنه ۸۸ داخلی بود یا خارجی؟

نشست های تخصصی مرکز مطالعات وزارت کشور در خصوص حماسه نهم دی فرصتی بود که اندیشمندان در یک محفل تخصصی به بیان جمع بندی خود در خصوص جریان فتنه و حماسه نهم دی بپردازند آنچه در ادامه می آید متن کامل سخنان سعد الله زارعی کارشناس مسائل سیاسی در این نشست با عنوان " گزارشی از اطاق فرمان فتنه 88 " می باشد:

*واژه فتنه را در رابطه با وقایع پس از انتخابات،اولین بار مقام معظم رهبری استفاده کردند


سوالی که من مطرح می کنم این است که فتنه 88 دارای چه ماهیت و هویتی بود ؟ اطاق فرمان کجا بود؟ و طرح چه بود؟،درخصوص این ماجرا واژه فتنه را اولین بار حضرت آقا استفاده کردند حضرت آقا با توجه به اطلاعات عمیقی که نسبت به مسایل دینی دارند ، پدیده‌های اجتماعی را با نگاه دینی می‌کاوند. از این رو و بیشترین استفاده را حضرت آقا از این واژه برای تبیین ماهیت و کارکرد این جریان کرده‌اند.
فتنه در دین ما به یک معنا جنبه اثباتی و مثبت دارد و آن را یک فرصت و موقعیتی می‌داند که اهل حق در آن فرصت و میدان، امتحان شده و حقانیت خود را اثبات می‌کنند ، فتنه عرصه و جایگاهی است برای امتحان و آزمایش در آیات متعدد قرآن کریم از این منظر در مورد فتنه صحبت شده است عبارت «لقدفتنا الذین» در جاهای متعدد قرآن آمده است در آیه دوم سوره عنکبوت هم از واژه فتنه استفاده شده و می‌فرماید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون»

وقتی قرآن برای مومنان از فتنه سخن می‌گوید منظور آن امتحانات است که برای جوشش درون انسان و به مرحله ظهور رسیدن قابلیت‌های فطری آن می‌باشد باید ابتلایی باشد تا کسی مثل قاسم بن‌الحسن علیه‌السلام بگوید شهادت برای من با حلاوت‌تر از عسل است باید میدانی ایجاد شود و امتحانات پیش بیاید تا این صفت‌ها به ظهور برسند.

فتنه ، از سوی دیگر یک جنبه منفی هم دارد و آن این است که انسان‌هایی در آن مردود شده و شکست می خورند به جای اینکه به رشد بر سند دچار ریزش شوند اینها جلوه‌های بد فتنه است که سال گذشته پیش‌آمد حضرت آقا با همین نگاه قضایای سال گذشته را فتنه نام گذاشتند و در این ماجرا ما با این قسمت اخیر موضوع کار داریم.

یعنی با مردودین کار داریم مردودینی که خودشان قبول دارند از کشتی انقلاب پیاده شده‌اند.


* موسوی خود قبول دارد که از نظام جدا شده‌است

آخرین بیانیه موسوی از این حکایت می‌کند، او اعتراف می‌کند که از نظام فاصله گرفته و جدا شده است و از این رو کارهای حضرت امام را نیز زیر سؤال برده است او که اعتراف می‌کند که نسبت به آن دوره نقد دارد.

این نشان می‌دهد که خودشان این مسأله را قبول دارند که از نظام جدا شده‌اند.


* اطاق فرمان این فتنه کجا بوده است؟

در ارتباط با قسمت دوم ماجرا یک سؤال جدی وجود دارد ، اینکه اطاق فرمان این فتنه کجا بوده است؟


عده‌ای استدلال می‌کنند که این یک ماجرای داخلی بوده است و برخی با بد اخلاقی‌هایشان کار را به جایی رسانده‌اند که یک سال کشور درگیر ماجرا شود و ضد انقلاب هم بیاید و از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد و به مقدسات توهین کند، مسجد لولاگر را آتش بزند و، روز عاشورا و روز 16 آذر به مقدسات توهین کند.اینها می‌گویند وقتی قضیه را نگاه می کنیم ، می‌بینیم این یک قضیه داخلی است و آن چه باعث شده که ما آن را یک قضیه خارجی ‌ببینیم از تبعات این مسأله داخلی است موضع‌گیری‌های اوباما، کشورهای اروپایی و رسانه‌های ضد انقلاب ناشی از این بود این‌ها استدلال می‌کنند که آن‌ها همواره دشمن بوده‌اند و در این صحنه همانگونه عمل کرده‌اند که انتظار می‌رفت اما این حضور آنها در این فتنه به این معنی نیست که فتنه 88 یک پروژه خارجی بوده است این جمع‌بندی شده دیدگاههائی است که برخی‌ها در داخل دارند اعم از اینکه این افراد اصولگرا باشد یا اصلاح‌طلب بعنوان مثال آقای افروغ و ناطق نوری که در اردوگاه اصولگرایان هستند این دیدگاه را دارند و فتنه را یک جریان داخلی می‌دانند و افراد اصلاح‌طلبی هم مثل پزشکیان و علیرضا محجوب نیز چنین نظری دارند.


یک دیدگاه دیگر این است که آنچه در فتنه 88 اتفاق افتاده، داخلی بوده است و نه یک فتنه برهم زننده خارجی. این‌ها می‌گویند لج‌بازی نیروهای داخلی در عرصه سیاست باعث این فتنه شده است و کافی است که برای حل این ماجرا جلوی لج‌بازی این افراد را گرفت.


دیدگاهی دیگر می‌گوید این ماجرا، لج‌بازی نیست، مسأله اردوکشی است؛ اگر موسوی لج‌باز است رفتار خاتمی، کروبی و هاشمی، مجمع روحانیون، حزب مشارکت و... را باید چگونه تعبیر کنیم. اگر لج‌بازی بین احمدی‌نژاد و موسوی است باید مرز لج‌بازی احمدی‌نژاد باشد اما اینها از احمدی‌نژاد فراتر رفتند و قداست رهبری را شکستند اینها به نصایح رهبری و خطبه‌های 29 خرداد 88 گوش ندادند. پس بحث لج‌بازی با احمدی‌نژاد نیست. در این ماجرا ترکیب‌های مختلف حضور داشتند تمام طیف‌های اصلاح طلب و ضد انقلاب حضور داشتند پس ماجرا چیز دیگری است.


ماجرا این است که آمریکا‌یی‌ها خیلی وقت بود دنبال تغییر بودند و به این نتیجه رسیده بودند که با ایران برخورد نظامی نمی‌شود کرد و محاصره اقتصادی هم جواب نمی‌دهد و دهها سند در این رابطه وجود دارد که آمریکایی‌ها می‌گویند بایستی تغییر را از درون ایران و با استفاده از نیروهای داخلی دنبال کنیم.


خانم رایس از سال 2006 به بعد دنبال این بود که روابط سیاسی را با ایران برقرار کند مبنای طرح او ایجاد سفارتخانه آمریکا در ایران بود و صراحتاً می‌گفت تا زمانی که از ایران دور هستیم قادر نیستم بر ایران اثر بگذاریم. برای اینکه بتوانیم در ایران کار کنیم، باید آرم دشمن از اسم آمریکا برداشته شود و مردم و نظام سیاسی ایران مانند یک کشور رسمی با ما برخورد کند. این تئوری بود که آنها با جدیت به دنبالش بودند که بنا به دلایلی سرنگرفت. الان کاملاً واضح است و اخباری وجود دارد که می‌گویند آمریکایی‌ها آمده‌اند چند دفتر بالای سر ایران درست کرده‌اند، در بیشکک، پایتخت قرقیزستان، در باکو پایتخت آذربایجان آقای ریگی عازم بیشکک بود تا آن جا را به پایگاه فرماندهی این جریان در آنجا تبدیل کنند. ضمن اینکه قبلاً دفاتری ایجاد کرده بود مثل دفتر سلیمانیه عراق و دفتر دبی.


همه می‌دانند که دفتر سلیمانیه در سال‌های اخیر خیلی فعال بود بعضی از رسانه‌های آمریکائی‌ از جمله نیویورک تایمز با صراحت گفته‌اند که بارها اعضای مسلح گروه پژاک را در نزدیکی پایگاه سلیمانیه دیده اند. اینها حداقل دو دفتر هم در اروپا داشتند و درفتنه 88 به کار گرفتند مثل دفتر هلند که از بیست سال پیش فعال بود. در لندن هم دفتری را فعال کردند و دفتری هم در استانبول داشتند.

علاوه بر این‌ها، آمریکایی‌ها یک پایگاه در بگرام افغانستان، یک پایگاه در ظهران عربستان و یک پایگاه در جزیره سوکوترا در یمن این دفاتر چند کار کلیدی داشتند مثل تماس با ایرانیان که به خارج سفر می‌کردند. آنان می دانستند در استانبول، ایرانیان که اطلاعاتی داشتند و مذهبی هم بودند به شهر مذهبی و تاریخی استانبول می‌رفتند و به آنکارا نمی‌رفتند کار اول آنها جمع‌آوری اطلاعات از افرادی بود که از ایران می‌رفتند و هر اطلاعاتی اعم از کم‌اهمیت و مهم را می‌گرفتند.

وزارت اطلاعات از برخی از این افرادی که به این دفاتر رفته‌اند سوال کرده است در این دفاتر چه چیزی از شما سؤال کردند معلوم شد که ابتدا سؤالات عادی را پرسیده بودند ولی آمریکایی‌ها از بین این حر‌فها به یک جمع‌بندی می‌رسیدند.


کار دوم آنها در نزدیک مرزهای ما کسانی را با هویت ایرانی ولی عامل آمریکا، اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کردند در استانبول، دبی و باکو هم همین طور.

وزارت اطلاعات تأکید دارد که افرادی حدود 65 هزار نفر از این افراد آمده‌اند، اطلاعات جمع‌آوری کرده‌اند.

مأموریت سوم ایجاد هماهنگی با اپوزیسیون و مخالفان با انسانهای بیطرف ایرانی بود که درصدد بودند از این افراد برای روزهای خاص استفاده کنند.

آنچه در داخل و خارج انجام شده و بعضاً منتشر هم شده‌اند بیانگر سازماندهی نیروی انسانی بعنوان کار مشترک همه این حلقه‌ها بوده است.

کاملاً واضح است که نمی‌توان در دانشگاه مریلند نشست در مورد نقش سپاه در ایران چیزی نوشت باید در ایران کسی با آمریکا همکاری کند تا چنین گزارشی که دارای جنبه عینی باشد، تهیه شود.

یک نشانه دیگر این است که قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوی ایران، دولت آمریکا با صراحت در مذاکرات دیپلماتیک با طرف‌های غربی و آسیایی گفته بود که ما ارتباط با ایران را باید موکول ‌کنیم به بعد از انتخابات آنها حتماً از این مسئله هدفی را دنبال می کردند.

پیش از انتخابات ایران یعنی در بهار سال 1387 به سفیر لبنان در پاریس هشدارهایی داده و با صراحت گفته بود که ایران به زودی متحول می‌شود و شما لبنانی‌ها به ایران تکیه نکنید. همان موقع سفیر لبنان که از اعضای جنبش امل لبنان بوده این خبر را به سفیر ایران در پاریس داده و این در اسناد سفارت ما،در پاریس ثبت شده است و این خبر از یک برنامه عملیاتی می دهد .

آنها بارها تأکید کرده‌اند که ایران را با جنگ نمی‌شود تغییر داد باید از داخل تغییر کند. الان هم آنها معتقدند که تحریم حلال مشکل نیست ولی از آنجا که باعث می‌شود ایران در مواجهه با مخالفان داخلی کنار بیاید و گاردش را در مقابل داخلی ها باز کند و این سبب می‌شود که فعالیت مخالف نظام کم‌هزینه شود،مطلوب است.

شما سیر اقدامات سران داخلی فتنه را که مرور می‌کنید، می‌بینید جریانات داخلی هیچگاه سفره‌شان را از آمریکائی‌ها جدا نکرده‌اند مثل اینکه متقابلاً داخلی‌ها هم این احساس را دارند که این فشار بیرونی جبران کننده ضعف داخلی آنها است. آنان ظاهراً احساس می‌کنند که اگر چه در داخل ایران حمایت توده‌ها را از دست داده‌اند ولی کسی در عرصه بین‌المللی هست که برای آنها یقه پاره کند.

در این دفاتر خارج از کشور عناصر سرشناس اپوزیسیون ایرانی حاضر می‌شدند و به نوعی بستر خارج کشور را به داخل ایران وصل می‌کردند.

به این خبر که در همان ایام فتنه توسط منوچهر متکی وزیر وقت امور خارجه ایران در رسانه‌ها نقل شد توجه کنید: در هفته اول آشوب، هواپیماهای انگلیسی مسافران خاص ایرانی مستقر لندن را در هر روز با پروازهای 500 تا 600 نفره به داخل ایران منتقل می‌کردند از پایگاههای دیگر هم همین انتقال مخالفان وجود داشته است.

خبرهای موثق می‌گویند انگلیسیها موفق شدند از طریق دفتر لندن با 700 هزار ایرانی گفتگو کرده و تعداد زیادی از آنان را به اپوزیسیون داخلی وصل کنند. سازمان مشخص سیاسی برای روزهای خاصی طراحی کرده و آموزش داده بودند.

در روزهای فتنه مثلاً در میدان 7 تیر تهران سه گروه جداجدا می‌آمدند. گروهی دیده بانی می‌کردند و اخبار را به جایی منتقل می‌کردند گروه دومی می‌آمد که دست به تظاهرات می‌زد و به صورت ظاهراً مسالمت آمیز شعار می‌داد و گروه سومی می‌آمد که ماموریتش آتش زدن اتوبوس‌ها، سطل های زباله و درگیری ایجاد کردن بود و هیچ کدام از اینها در کار دیگری دخالت نمی‌کردند.

در کتاب جبن شارپ به افراد دسته‌ی اول و دوم توصیه شده که کار خطرناکی نکنند. او می‌گوید یا دیده بانی می‌کنید یا شعار می‌دهید و لبخند بزنید و حتی به حرفهای پلیس گوش کنید. و بدون درگیری متفرق ‌شوید. این بخشی از کارکرد و کار ویژه این دفاتر بود. ردپای ماجرا نشان می‌دهد که این مساله که از سال 2006 آغاز شده یعنی از اواسط دوران وزارت خارجه خانم رایس.

نکته دیگر این است که آمریکاییها کارهای چند لایه‌ای را تدارک دیده‌اند یکی از کارهایشان در فتنه 88 این بود کارهای اطلاعاتی امنیتی را که قبلاً ناهمخوان بود هماهنگ کرده‌اند.
همواره در مسائل خارجی بین سیا، پنتاگون، شورای روابط خارجی و کاخ سفید اختلاف هست اما آمریکا در فاصله سالها 2006 به بعد معاون هماهنگ کننده ای رامنصوب کرده تا در مورد ایران این فعالیتها را هماهنگ کند.
در صحنه فتنه اوباما هم انسجام داد و آمد یک نفر را با اختیار تام یعنی دنیس راس را مسئول هماهنگی میزهای ایران در مراکز تصمیم‌گیری آمریکا درباره ایران کرد که هیچ اختلافی به هم نداشته باشند.
نکته دوم این است که پیش از این نیز میزهای ایران در کاخ سفید و سایر مراکز آمریکا وجود داشته است اما کار آن‌ها فقط جمع‌آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل داده‌های اطلاعاتی اطاق عملیات به تصمیم‌گیری گروه بودند و اولین بار تقلب در انتخابات توسط هماهنگ کننده مزبور کلید زده شد در این جلسات تصمیم‌گیری نوعاً چند عنصر ایرانی هم حاضر می‌شدند. چه مهمانان تک زیست مثل سازگارا و چه مهمانان دو زیست مثل امیر احمدی در یکی از جلسات که دو عضو هم آنجا حضور داشته است و در اردیبهشت 87 بوده توافق می‌شود که باید در انتخابات آینده ایران بحث تقلب کلید زده شود و این دو عضو نهضت آزادی پس از بازگشت به ایران با فرزند یکی از مسئولان ارشد روحانی صحبت می‌کند و موضوع را با او در میان می‌گذارد و می‌گوید اگر ما از موضع نهضت آزادی بحث تقلب را کلید بزنیم جا نمی‌افتد و بعد هم هر کس آن را مطرح کرد می‌گویند این خط نهضت آزادی است ازاین رو کسی باید این را در ایران کلید بزند که به دلیل نسبتش با نظام مورد قبول واقع شود.
مهدی هاشمی اولین نفری است که این لقب را 8 ماه قبل از انتخابات کلید بزند.این فرد پدرش را قانع می‌کند که بحث تقلب را مطرح کند و او در شهریور 87 آن را علناً مطرح می‌نماید.
در آن جلسه در آمریکا 4 محور را توصیه می‌کند و همه آنها را اجرایی می‌کند این بخشی از ماجرا است.
کارهای دیگری آمریکا در این زمینه انجام داده است مانند اتاق های فکر. در آن‌ها که ترکیبی از نیروهای ایرانی آمریکایی دیده می‌شود در هر اتاق فکر بین 5 تا 6 نفر عنصر ایرانی،هم عضو بوده‌اند.
این اتاق‌ها حدود 30 مرکز هستند که در این زمینه کار می‌کنند که 5 تا 6 نفر ایرانی که عمدتاً تک زیست هستند،نظیر مومنی، حقیقت جو، سازگارا، مهدی خلجی، امیر ارجمند، گنجی، مخملباف، مهرانگیز کار و... در هر گروه 15 تا 20 نفر عنصر آمریکا و 5تا 6 نفر عنصر ایرانی هستند.
کار اینها این است که وضعیت سنجی کرده و جمع‌آوری اطلاعات کنند و به صورت بسته به کنگره بدهند و این کار گروه‌ها هنگامی که می خواهند پروژه را به کنگره ارائه بدهند افراد ایرانی عضو این کارگروه‌ها هم در کنگره حضور دارند که بگویند این گزارش از ایران است و برخی دیگر هم اصالتاً ایرانی نیستند مثل نراقی، آموزگار، امیر احمدی، ولی نصر.
در آمریکا حداقل 2700 اتاق فکر وجود دارد که حدود 700 اطاق فکر راجع به ایران وجود دارد و در هر دانشگاه آمریکا یک اطاق فکر در مورد ایران وجود دارد این اطاق های فکر ماموریتی که دارند این است که باید هر کدام در هفته دو مقاله تولید کند و هر چهار ماه کتابی راجع به ایران منتشر نماید.
در هر موضوعی به کنکاش در مورد ایران می‌پردازند، مثل نقش تشیع در انقلاب ایران.
این اطاقهای فکر در سال حدود 2800 عنوان کتاب در تیراژهای بالا راجع به ایران منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد که چه کارهای عظیمی راجع به ایران انجام می‌دهند اگر شما تعدادی از اینها را بکاوید اسمشان در ردیف بودجه رسمی آمریکا آمده‌اند نکته دیگر این است که در این اطاقهای فکر از چهره‌های شاخص، سناتور، معاون وزیر حضور دارند و نکته دیگر اینکه در قانون بودجه آمریکا پشتیبانان آنها که وزارتخانه‌ها هستند مشخص می‌باشند.
اینها چگونه با مسائل ایران ارتباط برقرار می‌کنند این مجموعه‌ها به بهانه‌های مختلف به ایران سفر می‌کنند، با مردم تماس برقرار می‌کنند با سازمان های مختلف با بهانه‌ای مختلف ارتباط می‌گیرند و کسانی را از اتاق‌های فکر آمریکا به این سازمانها وصل می‌کنند یکی از همینها که من در رادیو گفتگو با او میز گرد داشتم خودش بعد از پایان برنامه می‌گفت که من پولی می‌گیرم و اطلاعات خواسته شده را به دانشگاه مریلند می فرستم.
یک نکته کلیدی در گزارشات این اتاق فکرها این است که کارهایشان هویت گزارش دارد یعنی به صورت گزارش می‌آید و انتهایش هم گاهی نظریه داده‌اند و گاهی هم نظریه نداده‌اند.
غیر از این اتاق فکرها، موسسات نظرسنجی وجود دارد که آمریکائیها راه اندازی کرده‌اند مثل زاگبی، گالوپ و پیو برخی از موسسات نظرسنجی کارکرد عمومی‌اش را گرفته‌اند و فقط او را محدود به نظرسنجی از نخبگان ایران کرده‌اند و درصدد بوده‌اند که از این طریق همواره نبض ایران را بگیرند.
نورمن سالومون می‌گوید : نظر سنجی‌های گالوپ در خارج از آمریکا همواره آن چیزی است که مورد نظر سفارتخانه‌های امریکا است. اما یک سری نظر سنجی‌های دیگری هم انجام می‌دهند واقعا کار ویژه می‌کنند برای تصمیم گیریهای آنها. نکته دیگر این است ارتباط این اتاق فکرها با نهادهای مذهبی است که به شبکه سازی در جوامع اسلامی می‌پردازند. مثلاً تشکیلاتی در اندونزی هست به نام جنبش محمدیه که آمریکاییها با آن ارتباط برقرار کرده‌اند یا در ترکیه با فتح الله گولن رئیس یک جنبش مذهبی ارتباط برقرار کرده‌اند و از دل آن‌ها توجیه‌ای بیرون آورده‌اند.
طیف وسیعی از شخصیتهای کشورهای اسلامی در مصر، لیبی ، لبنان و... را شبکه‌سازی کرده‌اند و کارشان این است که این شبکه‌های به ظاهر بومی با کمک دولت‌ها در جهت به هم زدن نهضت بیداری اسلامی عمل کنند یعنی آنان به ساخت و تقویت جنبش‌های باصطلاح میانه‌رو و در واقع وابسته برای تضعیف جنبش اسلام گرایی روی آورده‌اند.

تمام این جریانات وصل‌اند به یک سیستمی در آمریکا که در آن سیستم افرادی حضور دارند آمریکایی ایرانی و غیر ایرانی که مسائل جهان اسلام و از جمله ایران را در آنجا پخت‌ و پز می‌کنند و می‌گویند ما باید این جریان‌ها را فعال کنیم و ادبیات آنها را منتشر کنیم و ارتباط شکل‌گیری این شبکه‌ها با ایران این است که می‌خواهند در مقابل جمهوری اسلامی پادزهر ایجاد کنند.

در ماجرای فتنه از همه این ظرفیت‌ها استفاده کردند که جریان فتنه را پشتیبانی کنند و از آن برای مقابله با نفوذ ایران استفاده کنند.
در واقع برخلاف تحلیلی که ارائه می‌شود که این ماجرا داخلی بود، اسناد زیادی هست که ارتباط با خارج برقرار شده بود و در مورد موسوی این اسناد وجود دارد که سازمان‌های آمریکایی سال‌های قبل از 88 و حداقل از سال 1375به ایشان وصل بودند.

این مجموعه‌ها در مورد شخصیت‌های موثر ایران هم مطالعاتی و جمعبندی‌هایی دارند که مثلا فلانی روحیات سازشکارانه و پرخاشگرانه دارد و می‌توان از او یک چهره مخالف نظام ساخت.

به شخصیت شناسی روی آورده‌اند. آنها خیلی وقت بود که شناسایی کرده‌اند که موسوی می‌خواهد وارد سیاست شود در اسناد آمده موسوی شخصیتی پرخاشگر، متکبر و قدرت‌طلب است.

آنها افراد را آنالیز می‌کنند شخصیت‌ها را و بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کنند، شک نکنید، سفیر انگلیس را نگاه کنید که در وبلاکش همزمان با بیانیه موسوی، بیانیه می‌دهد و بر خلاف عرف دیپلماتیک علیه کشور محل ماموریتش لجن پراکندی می‌کند.

در سطح بین‌المللی قطع‌نامه تصویب می‌شود و توهین‌هایی می‌کنند و لذا قطعاً این حلقه‌ها حلقه‌های مکمل هستند.کار مشترک می‌کنند منتهی کار مشترکی که در راستای اتاق فکرهای خارجی هستند.

شما دقت کنید در روز عاشورا قرار بود کاری انجام شود؛ سایت بی‌بی‌سی فارسی داشت به آشوب گران خط می‌داد و می‌گفت که قرار نیست نیروی انتظامی مداخله کند و قرار نیست کار به خشونت کشیده شود و در ادامه می‌آید به دروغ می‌نویسد: خیابان مملو از جمعیت مخالف است، گروهها دارند به هم می‌پیوندند، از پلیس خبری نیست» این یعنی اینکه صحنه را مدیریت می‌کند. یک تظاهرات بی‌ضرر و بی‌خطر را دارد به تصویر می‌کشد.
می‌توانیم با قاطعیت بگوییم نباید فریب عناوین را بخوریم و تردید کنیم که مگر می‌شود موسوی و کروبی در پازل آمریکا قرار بگیرند. مخملباف خودش به اتحادیه اروپا رفته و گفته است که من به عنوان نماینده موسوی با شما صحبت می‌کنم از شما می‌خواهد که تحریم‌ها را تشدید کنید تا ایران تسلیم ‌شود و در ایران هم از سوی سران فتنه هیچ واکنشی به سخن او داده نمی‌شود که نه ایشان نماینده ما نیست یا ما این موضع ضد ملی را قبول نداریم.

این یک پروژه است نه دو پروژه و عناصری در این صحنه فعالند که عنان را هم خارجی‌ها در آن دست دارند.

در بیانیه موسوی اصلاً لفظ شهید شهریاری را به کار نبرده است و از ترور دانشمندان ایرانی اسم برده است و در آخر هم می‌گوید که چکار می‌کنیم که دانشمندانمان ترور می‌شوند و این همان حرف آمریکائی‌ها را می‌زند.

یک فتنه طراحی شده در خارج بود به سال‌های قبل برمی‌گردد. از سال 2006 آمریکائی‌ها تدارکات گسترد‌ه‌ای در این باره داشته اند حداقل تدارک خارجی‌ها 10 برابر ایرانی‌ها است.

یکی از کارهای آمریکائی‌ها این بود که گروه‌هایی از ایران را به خارج دعوت کردند به طور متوسط در هر تور 100 نفر شرکت داشته‌اند که تعداد آنها 110 تور بوده است و هر کدام از این تورها یک دوره یک ماهه می‌دیده‌اند، آنها نمی‌آمدند آدم‌های مخالف نظام را شناسایی کنند و با خود ببرند بلکه عناصری که ظرفیت دارند می‌بردند واشنگتن و آموزش می‌دادند